آمدم پرسم ز تو این زندگی بهر چه بود
آمدم پرسم بگویی عاشقی درد که بود
آمدم پرسم چرا عاشق کشی شد رسم و ماند
در دل تاریخ حک شد با هزاران رمز و راز
خنده ای کردی و گفتی نیک دانی پاسخت
گفتمش باید تو گویی تا بدانم پاسخش
گفت بینی شب که غرق ظلمت و تاریکی است
در دل این تیرگی بس عاشقی رنجیده است
گفتمش عاشق کشی را با سیاهی چیست قربت
آخر این دلدادگی را با سیاهی نیست نسبت
دیدمش برگشت و نالان ضجه ای زد بس دل آشوب
دیدمش گم شد در این تاریکی و ظلمت چه جان سوز
پرسش من هر چه بود رنجاند او را خاطرش را
چون به یاد آورد عشقی را نیازی را و ازلت
تازه فهمیدم که او دل مرده ای تنها ی تنهاست
تازه دیدم همدم من زخمی عشقی چه رسواست
شرمم آمد از سئوالم از سئوال بی جوابم
چون که دیدم این جوان پیر عاشق بوده است
واله و شیدای یک چشم خماری بوده است
وقت رفتن یک نگاهی کرد سنگین و گذشت
با دو چشمش نه که با دل دادپاسخ بهر من
حال دیدم عاشقی برنا چه راحت پیر شد
لیلی از کف رفت و مجنونی چه راحت پیر شد
پس دگر این ارمغان ارثیه ی تاریخ ماست
پاسخم این بود اما تلخ و پر سوز و گداز
سلامم
خوووبی
مر۳۰ که خبرم کدی
مطلبت خیلی باحال بوووود
یا حق
سلام.در مورد عشق ........
خوشحال میشم به من سر بزنین و نظر بدین.
سلام...!
خوب بود...!
ولی اون سیاهی انصافا حقیقت بود....
ای کاش بود
موفق باشی
ندای عزیز
واقعا عالی بود
اگه زحمت نداره به منم یه سر بزن.
ممنونم...
سلام...
بازم مثل همیشه زیبا بود.
موفق و پیروز باشی.
یا علی
به ...به....
شما سالم در رفتی از دست این چهارشنبه...
خوشحال شدم اومدم اینجا...موفق باشی
سلام ندا خانم
بسیار زیبا بود .موفق باشی .
با آرزوی سالی خوب و پر از موفقیت .
در پناه حق
یا علی
سلام
امان از دسته عشق......
ساله نو رو پیشاپیش بهت تبریک میگم
آرزوی من شادی شماست
یا حق
تو شعرهات حرف رو تموم میکنی
درباره ترک بودنمون این هست که نمی تونیم وبلاگمون رو ترکی بنویسیم حتی می دونم اگه بنویسیم باز دوستای ترک زبانمان نمی تونن بخونن . چون ملیتمون رو گم کردیم نه یاد دادن و نه اجازه یادگیری دادن ووووو........
راستی ترانه جالبی گذاشتی قشنگه
شاد باشی
سلام خوبی؟؟
مرسی از اینکه بهم خبر دادی
حرف دل منو زدی تو این شعذت...
به هر حال سال جدید در راه و باید به قول خودت دوباره شروع کرد و از نو...
سرتو به درد نیارم
امیدوارم که سال خوبی رو داشته باشی
سرافراز و سر بلند باشی
فعلا...
اشکی که بی صداست ... پشتی که بی پناست ... دستی که بسته است ... پای که خسته است ... دلی که عاشق است ... حرفی که صادق است ... شعری که بی بهانست ... شرمی که آشناست ... همه ی دارای من است ... اما اینها همه ارزانی شماست ...
سلام دوست عزیز
زیبا بود
خدانگهدارت
دلهای پرغم همیشه به دنبال تکیه گاهی استوار هستند .چشمان پر حسرت همیشه در راه بازگشت محبوب خود لحظه شماری می کنند .انگشتانم خسته از درد زندگی است. وجودم. جسمم که تحمل از کف داده در حال فروریختن است.حیف که همه چیز را نمی توان نوشت . ای کاش درعالم دیگری زندگی می کردیم عالمی به جز این دنیای........
نازنین یار نمیدانم تو رویا بودی یا دشمن جانم. دوست بودی یا ستیزه گر وجودم. قلبت برایم مانند اتشکده ای بود که وجودم را می سوزاند وخاکستر میکرد وتو ...تویی که با او بودن برایم ارزوها بود ان را لگد مال میکردوبی اعتنا از کنارش می گذشت
ومن می ماندم ومن ....
موفق باشی
آپ کردم.
سر بزنی ممنون میشم.
سلام خوب نوشتی
اون نفرم پیداش کردم
موفق باشی..................
واقعا اخرشی...همه چیز تمومی..خیلی عالی بود. موفق باشی سال نوتم مبارک
سلام خوبی؟ من ۲۰ بار میخوام نظر بدم نمیشه قاطی کرده
قشنگ بود ....سال خوبی داشته باشی در کنار خانواده ....
خوش باشی ....سر بزن حتما آپیم