یه جمله کوتاه وادارم کرد تا دوباره بنویسم و اون جمله اینه
مهربانی را وقتی دیدم که.....
کودکی می خواست آب شور دریا را با آب نبات کوچکش شییرین کند.
وقتی این جمله رو خوندم بی اختیار این کلمات به ذهنم رسید
من چه می دانستم ،
دل هر کس دل نیست
قلبها ، آهن و سنگ
قلبها ،بی خبر از عاطفه اند... من نمیدانستم.!!!
خوب شاید همه یادشون رفته تو این سینه های سنگی یه دل دارن
شاید اونقدر دچار روز مر گی و از این دست حرف ها شدیم که حتی
یادمون میره حالی از هم بپرسیم !!!. ولی نه فکر نمیکنم فقط این باشه
وقتی به کوچولو های شاد و شنگول نگاه میکنم دلم به حالشون می سوزه
آخه طفلکی ها نمیدونن فردا روزی حتی یادشون میره یه لبخند کوچولو
روی اون لب های قشنگشون بشینه . زندگی یا بهتر بگم این چرخ گردون ....
بازی های غریبی داره . اصلا هم نمیشه پیش بینی کرد و جلوی بعضی از
اتفاق های نا گوار رو گرفت . خوب همه ما بازیچه ی سرنوشت شدیم و
به قولی چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد . ولی میشه امید داشت .
آخه آدمی به امید زندس . وقتی یه کوچولو به خیالش آب دریا رو شیرین میکنه
پس بیایین ما هم تو واقعیت زندگی رو شیرین کنیم . با دو کلام حرف محبت آمیز
با یه احوال پرسی از ته دل . با یه سر زنده گی اول صبح جلوی آینه و
یه لبخند کو چولو به خودمون و یه نگاه تازه به آسمون آبی شاید بشه خیلی چیزا رو
تغییر داد . اونوقت دیگه جنس قلب هامون از آهن و سنگ نیست یه دل داریم
پر از احساس پر از خواستن پر از نیاز . اونوقت دیگه دنیا قشنگه . مگه نه ؟؟؟
ندا کوچولو خودمم ها
و میدانی راز گل شقایق در چیست؟
تا مادامی که بود، می زیست...!
وقتی که دست نوازشی بر سرش کشیده شد، پرپر شد....!!!
میدانی چرا ؟؟؟
چون محبت برایش تازگی داشت
بیچاره نمیفهمید معنای نوازش
سلام ندای عزیز
من در یک حبس محبوسم ٬ من به آغاز یک انتها نزدیکم
من نیازمند واژه ای هستم تا مرا به من پیوند دهد
روزهاست که با خود متارکه کرده ام
مرا به من پیوند بده که از تنهایم گریزان شده ام
بهم ایمیل بزن و گفتنی ها رو بگو ...
منتظر ایمیلت هستم
فدات
بای بای
به اسمان نگاه می کنم بی اختیار چشمانم روی ابرهای تیره ثابت می ماند
و خاکستری این پهنه بر افراشته غباری از اندوه بر دلم میریزددرست مانند
قطرات ریز بارانی که بر بستر تشنه ی زمین فرو می ریزند و جریان می یابد
دلم نیز همراه قطرات باران به سوی کتاب زندگی رهسپار می گردد و در فصلی که مکرر خوانده ام و هرگز تکراری نشده ارام می گیرد
فصلی از اغاز یک وابستگی رویش شکوفه های عشق بر نهال جوان دلهایی پاک و خالص شکوفه ای که با نگاهی مشتاق جوانه می زند از دریای محبت سیراب می گردد و در سخت ترین امتحانات ابدیده می شود و در کتاب زندگی جاودانه می ماند و هر بار که مرور می شود تازه تر به چشم می اید
و ان روز که دست توانای عشق روز های تیره را به روشنی افتاب پیوند می دهد ....
فاصله ها طی میشود دلها به هم گره می خورد و سکوت سنگین خانه را اوای چلچله های بی قرار می شکند و دنیایی تازه به روی مشتاق عاشقان لبخند می زند
سلام ندای خوبم حالت چطوره
جدی عکس خودته یا شوخی می کنی *اگه خودتی که حتما اسپند دود کن چون خیلی خوشکلی این و جدی می گم
سلام
امید وارم که خوب باشید
نمی خوایی واسه آخرین بار یه سری بم بزنید.؟؟؟
منتظرتم[گل][شیطونک][گل]
سلام ندا جون
اینم مثه بقیه عالی بود
برات آرزوی موفقیت دارم
سلام دوست من
با عرض معذرت از اینکه دیر اومدم. وبلاگم مشکل پیدا کرده بود که با عوض کردن قالب برطرف شد . و اما در مورد نوشته زیبایت: دوست من خوشبختی در ذهنیت و نوع جهان بینی هر فرد ساخته و پرداخته میشه . چنان که میتوان دید کارگری که خنده از لبانش و عشق از وجودش محو نخواهد شد ......
( چشمها را باید شست ..... جور دیگر باید دید...)
منتظر حضور گرمت هستم .
خدانگهدار
زندگی شاید آن لحظه مسدودیست
که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد
و در این حسی است
که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت
در اتاقی که به اندازه یک تنهاییست
دل من
که به اندازه یک عشقست
سلام ندا خانم خودمون
احوال شما؟
مرسی که خبرم کردی
خداییش هر موقع میام بلاگت خیلی حال می کنم
چون نوشته هاتو خیلی دوست دارم خیلی به دل می شینه
این دفعه هم خیلی ناز نوشتی
همیشه نوشته هات عین واقعیته واقعا قشنگه
راستی ندا خیلی دوست دارم بدونم بچه کدوم استان یا کدوم شهری؟
موفق باشی. . .
در نزدیکی ما دهکده ای است
که مردم ان از راه نگاه حرف می زنند
با نگاههای پاکشان می گویند عاشقند
دخترانشان با نگاه های سر به زیر عشق را تجربه می کنند
مهربانی این است شاید ...
ندای عزیزم
در این دنیا غریبم
سخنم را نمی خوانند
عشق و محبت صادقانه ام را به حساب حماقت می گذارند
انگار که دشمن چندین ساله هستم
غریبم ، غریبم
و غم غریبانه ام را با خود به گور خواهم برد
شاید دنیا قشنگ باشد و شاید هم ...
یه کلوب درست کردیم برای پدر مادرایی که بلاگاشونو با خاطرات بچه هاشون آپدیت میکنن تا وقتی بچه ها بزرگ شدن این دفترچه خاطرات با ارزش الکترونیکی رو بهشون تحویل بدن.
اونجا میتونیم تجربه های این دوران زندگی رو با هم به اشتراک بگذاریم و برای حل مشکلات با هم مشورت کنیم ... شما هم هستین؟
برای این کار اول باید توی سایت مای پردیس عضو بشین . یه جاییه مثل اورکات و کلوب.خیلی سریع مراحل عضویت تموم میشه.آدرسشم اینه:
http://mypardis.com
بعدشم توی این گروه عضو شید
http://www.mypardis.com/Family/niniclub/
در ضمن میتونید دوستای دیگتونو که اونا هم نی نی دارن به این محیط دوستانه دعوت کنینو حتی با قرار دادن لینک این گروه تو تکمیل این گروه همدیگرو یاری کنیم
اینجا میتونیم واسه بزرگ کردن بچه ها و مشکلاتشون با هم همفکری کنیم و حتی براشون اینجا تولد بگیریم یا آپدیت شدنبلاگها رو به هم خبر بدیم.
کمک همگی تو این راه خیلی مهم وموثره
منتظرتون هستیم
http://www.mypardis.com/Family/niniclub/forum/?forumid=5787
سلام دوست من
ممنون از حضورت. چون آدرسهای همه دوستان در وبلاگم بود بلاگم باز نمیشد نمیتونستم سر بزنم.
به امید دیدار
اشک ها و درد ها رنگها و باز هم رنگها .. اما این روح جوان هنوز پا بر جاست . خداوندا ببین که بنده کوچکت هنوز بر پاهای خود استوار است ... پروردگارا ... جوانه نوپای گل امید ... سخت کار میکند حتی در این بیابان بی آب و علف ... چون تو می خواهی ! چون تو آب و خورشیدش می شوی ... تو برایش دست میزنی و او مست و ترانه خوان همچنان می آید ...می آید و می آید .
او که آنشب به اشکهایش میخندید تو نبودی ...
بی رحمی افکار و طوفان وحشت آینده ... و گل تنهای امید که برهنه و تنها به امید روز آفتاب در آغوش کولاک میخندید ... تو برایش دست میزدی تا از پا نیفتد ...
و او که به خنده هایش هم خندید تو نبودی .
خدایا تو پناه گل امیدی تونگهبان خنده ها و اشکهایش و مهربان ترین در تمام لحظه هایش .... تو در صحرای سوزانش شبنم تازه عشقی .. تو تنها قرص سیمین در این شبهای تاریک اشکی... خداوندا... یاد تو نسیم مهراست سرشار از نوید آزادی....
اکنون گل امید برای دل ترانه تو میخواند ....
خداوندا او که به عاشقانه هایش هم می خندد تو نیستی .
سلام...
خوبید؟
من یک مدتی نبودم الان امدم مرخصی میان دوره.
من 1 ابان رفتم اموزشی سربازی و الان 1 ماه از سربازیم را پشت سر گذاشتم.
برام دعا کنید.
اپ کردم
منتظرتم.
فعلا 1 هفته مرخصی دارم.
دیر نکنیا
چرا یه مدتی هست برا پست هایم نیومدید؟
بدرووووووووووووووود.
میگن جنوبی ها . روستایی ها . لر ها آدم های ساده و مهمان نوازی و مردم دوستی هستند .
دوستم میگه اگه این ها بیان تو شهر و چند بار گرگ ها بدرشون ، خودشون هم گرگ می شوند . این حرف های تو استثنا هم دارند .
سلام
کودکی
........... چشمه ی عاطفه هاست
............. سرزمین همه پاکی ها
............. خاطراتی شیرین
.............. و دنیای بی مکر و دغل
کاش
........... دل های همه آدمیان . کودک بود
............ در میان عروسکها و باری ها . جا می ماندم تا ابد
و . . . .
بگذریم
( رهگذر )
سلام
حقیقت را باید گفت . من از خود گل زدن بیزارم . من حقیقت را می پذیرم و از پذیرش ناراحت نیستم . خوشحالم که خودم و گول نزدم .
خدایا تو پناه گل امیدی تونگهبان خنده ها و اشکهایش و مهربان ترین در تمام لحظه هایش .... تو در صحرای سوزانش شبنم تازه عشقی .. تو تنها قرص سیمین در این شبهای تاریک اشکی... خداوندا... یاد تو نسیم مهراست سرشار از نوید آزادی....
مواظب ندا باش...
سلام ندا
امیدوارم که حالت خوب باشه
تو همیشه زیبا مینویسی
ندا جان خوشحال میشم که پیش منم بیای آخه منم آپ کردم
............. سعید .
واژه ای نبود و هیچ کس , شعری از خدا نخوانده بود ,
تا که او مرا برای بازی خودش , انتخاب کرد توی گوش من یواش گفت:تو دعای
کوچک منی , بعد هم مرا , مستجاب کرد پرده ها کنار رفت , خود به خود , با
شروع بازی خدا , عشق افتتاح شد سالهاست , اسم بازی من و خدا , زندگی ست ,
هیچ چیز مثل بازی قشنگ ما , عجیب نیست بازی یی که ساده است و سخت , مثل
بازی بهار با درخت , با خدا طرف شدن , کار مشکلی ست زندگی , بازی خدا و یک
عروسک گلی ست
سلام عزیزم
بی تعارف میگم وبت عالی
یه سربه من بزن...
دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم
روشنی بخشم به جسمی تاخودم تنهابسوزم
درود عزیزم من کارم نوشتن جوک و اس ام اس و شعر و متن های عاشقانه به من سر بزن ممنون www.girls666.blogfa.com
لینک کنید جوک و اس ام اس عشقولانه
[لبخند][نیشخند][خنده][بوسه][خجالت][قلب][گل][بدرود][چشمک]
شبی به دست من از شوق سیب دادی تو
نگو ‚ که چشم و دلم را فریب دادی تو
تو آشنای دل خسته ام نبودی حیف
و درد را به دل این غریب دادی تو
آنکس که میگفت دوستت دارم عاشقی نبود که به شوق من امده باشد ،رهگذری بود که روی
برگهای خشک پاییزی راه میرفت صدای خش خش برگها همان آوازی بود که من گمان میکردم
" دوستت دارم
بگذار عظمت عشق را درک نکنی زیرا آنقدر عظیم
است که تو و هستی تو را نیز نابود می کند
بگذار گرمی عشق را حس نکنی تا معنی خاکستر
عشق را نیز ندانی
اما...اما اگر عاشق شدی فقط یکی را دوست بدار,
تنها برای یک نفر قدم بردار وتنها برای یک نفر
عشق پاک وآسمانی داشته باش
عشق زاییده کشش و تمایل روح است و اگر در یک لحظه به وجود نیاید در طی سالها یا حتی نسلها نیز حاصل نخواهد شد
ندای عزیزم مطالبت عالی بود خیلی منتظر حصورت هستم
سلام ندا جان...
یادگاری از مامانت خیلی قشنگ بود...خیلی خیلی...باور کن... توی دلم اشک شوق ریختم...ممنون از مادر مهربانت که این حسو به من هم دادند...و اون عکس هم که دیگه هیچییییی...کلی حال و هوامو عوض کرد...
یه نگاه تازه...!
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید...
حق نگهدارت ندای مهربانم
زمانه زمانه نامردمان است زمانه نامهربانی و دلشکستن...به قول زنده یاد شاملو روزگار غریبی است
سلام
ممنون ازاینکه به من سرزدی بازم بیا
چه عجب این نظرات باز شد
سلام بچه
......................
عجب نظری دادم
سلام ندا جان خوبی؟؟
این بچهههه تویی؟
از نی نی گیاتم دست از سر گل و باغچه ور نمی داشتی..
همش اذیت کردن موجودات زنده..
دختر خوبی باش..
زود بیا پیشم اپ هستم..
بای
سلام ندای گلم
خوبی نازم
ببخش من دیر کردم
چند مدتیه که نیومده بودم
من نبودم کلی آپ کردی
ولی همه متونت رو خوندم
مثل همیشه زیبا و پر محتوا بود
باید بهت بگم
از بچگی
بچه که بودم درد رو فقط زمانی حس می کردم که زمین می خوردم
و سوزشی در پایم حس می کردم
حالا که بزرگ شدم درد را با تموم وجود حس می کنم
کاش هنوز بچه بودم و درد را ...
و در مورد مهربونی و زندگی
باید بهت بگم ما اونقدر همه چی رو فراموش کردیم که حتی به دل خودمون هم رحم نمی کنیم
اونو بی اختیار می شکونیم
و اونقدر بی ارزشش می کنیم که به دیگرون اجازه ورود به حریم این قلب رو می دیم
و می کشننش
آخ اگه دستم به این سنگ دلا برسه
...
موید باشی
با چشمانی همیشه بارانی
باران
سلام ندا
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه خبراااااا
میبینی چه خوبه بچه بود
بچه ها تو این دنیا حال میکنن
به قول شاعر
فرقی نداره وقتی ندونی و نپرسی
غصت میگیره وقتی میدونی و میبینی
کلا با این شعر میشه به این نتیجه رسید که نفهم ها غصه دار نمیشن
انشالله هیچ وقت غصت نگیره (چشمک)
قربونت
باییییییییییییییییییییی
[گل]دلباختگانند که این چنین به رقص دعوتت می کنند و
منتظر رقصیدن با تو [گل]
سلام دوست عزیز وبلاگتون حرف نداره افرین موفق باشی به منم یه سر بزن ضرر نمیکنی بای
بنام تنها مونس شبهای تنهایی
در اخرین لحظه دیدار به
چشمانت نگاه کردم و
گفتم بدان اسمان قلبم
با تو یا بی تو بهاریست
همان لبخندی که توان را
از من می ربود بر لبانت
زینت بست.
و به ارامی از من فاصله
گرفتی بی هیچ کلامی.
من خاموش به تو نگاه می کردم
و در دل با خود می گفتم :ای کاش این قامت
نحیف لحظه ای فقط لحظه ای می اندیشید که
اسمان بهاری یعنی ابر
باران رعد وبرق و طوفان
ناگهانی
و این جمله ،جمله ای
بود بدتر از هر خواهش
برای ماندن و تمنایی
بود برای با او بودن.
سلام ندا جون
امیدوارم که حالتون خوب باشه به ما سر نمی زنی مارو ازیاد بردی .
منتظرت هستم
عاشق واقعی صبور و خویشتن دار
سلام دوست من
ندای عزیز امشب عجیب یاد ایمان افتادم . اصلا خبری ازش نیست. اگه خبری داری لطفا به من هم بگو . یادت نره . کامنت بذار. منتظرم.........
خدانگهدار
سلام مهمون نمیخوای؟
راستش رو بخوای هم خواستم بهت سری زده باشم و حالی ازت بپرسم هم اینکه مزاحمت شدم تا بگم اسمون شب ایرانی به روز شده
خوشحال میشم اگه قابل بدونی و بهم سر بزنی دلم میخواد اسم زیبات روشنی بخش اسمونم باشه
پس بیا و منو با بودنت دلگرم کن برای ادامه راهم
مرا کنار تو نقاش پیر پیر کشید
شکسته دست به سینه وسر به زیر کشید
میان بوم نگاهت هزار رنگ آمیخت
درنگ کرد و هزاران دل اسیر کشید
در ابتدای خطوط موازی و ممتد
به سوی قلب گره خورده عکس تیرکشید
گذاشت ساعت خودرابه روی میز اتاق
عبور ثانیه ها را چه بی نظیر کشید
و روی صندلی چوبی اش نشست آرام
سوار حادثه ی عشق را دلیر کشید
گذاشت داخل بشقاب انار سیب هلو
و بعد من را بی اشتها و سیر کشید
هزار طرح سفید و بنفش جاری کرد
مرا کشید میانش ولی چه دیر کشید
کشید خط زد وخندید وپاره کرد انداخت
و در کران افق نقش مرگ ومیر کشید
و رنگ روغن خود را به هم زد و لرزان
صدای پای خدا رادر این مسیر کشید
سلام
خوبین؟
بسیار زیبا بود
منم با یه شعر دیگه به روز هستم دوست دارم نظر شما رو هم بدونم
ممنون می شم سر بزنید
موفق باشین
یا حق [گل][بدرود]
سلام دوست عزیز
شرمنده ازاینکه دیربه وبتان میام
من هم به روزم
ومنتظرحضورسبزتان
سلام وب زیبایی دارید
خوشحال میشوم از جنون می شنونم
جنون نه عشق
جنون نه عشق
معین