حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

باغبان...


باغچه ها خشک شدند؛ باغبان پیر شده ؛همه گلها مردن
باغبان پیر شده؛ رسم دنیا این است
کس نباشد یارش  ؛همه دل ها سنگی
باغبان خسته و دل مرده از این شهر و دیار ....
با نگاهی پر درد ؛شاهد مردن گلها گشته
که چه سان یک به یک و شاخه به شاخه ؛؛خشکند
پیر ما هم؛ کم کم؛ گور خود را کنده
منتظر بنشسته وبه احوال زمین  ؛و به احوال زمان  میگرید
گریه اش دریا شد ؛ و چه کرد این دریا ؛ به ناگاه
زمین روح گرفت؛  ریشه ها سیرابند
همه گل ها خندان ؛؛باغبان میخندد
میکند شکر خدا ؛؛ پیر ما میگوید ؛ راست گفتند ؛ که امیدی هست .....
عشق من؛؛ لطف حق ؛؛ زنده کند گلها را
و چه زیباست تولد و چه زیباست امید و چه زیباست بهار .

کلام آخر اینکه....
و من  نیز همنوا با این پیر چنین میگویم.....
 با ذره ای خوبی و ذره ای بدی و سرشتی پاک و مشتی گل و نور....
 با رویشی از غرور...
 و حوضچه ای از سبزینه های خیال به دنیا آمدم
 تا فریاد بر آورم که؛ من خوشبخت ترین انسانم و اشرف مخلوقات چون خدایم دوستم دارد. همین

نظرات 64 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:44 ق.ظ http://www.sahel2007.blogsky.com

زیبا مینویسی ...
ولی زندگی رسم خوشایندی نیست !

شاد باشی
فعلا

گل یخ چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:24 ب.ظ

یک دانه کور / بی آنکه دنیا را ببیند / در لای آجرهای یک دیوار، گم بود / در آن جهان تنگ و تاریک / با باد و با باران غریبه / دور از بهار و نور و مردم بود / اما مدام احساس می کرد / بیرون از این بن بست / آن سوی این دیوار، چیزی هست / اما نمی دانست، آن چیست / با این وجود او مطمئن بود / این گونه بودن زندگی نیست

*
هی شوق، پشت شوق
در دانه رقصید
هی درد، پشت درد
در دانه پیچید
و دیگر او در آن تن کوچک، نگنجید
قلبش ترک خورد
و دستی از نور
او را به سمت دیگری برد
وقتی که چشمش را به روی آسمان وا کرد
یک قطره خورشید
یک عمر نابینایی او را دوا کرد
او با سماجت
بیرون کشید آخر خودش را
از جرز دیوار
آن وقت فهمید
که زندگی یعنی همین کار

خودم چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:26 ب.ظ

زمین سردش بود، زیرا ایمانش را از دست داده بود ؛ نه دانه ای از دلش سر در می آورد و نه پرنده ای روی شانه هایش آواز می خواند. قلبش از ناامیدی یخ زده بود و دستهایش در انجماد تردید مانده بود. خدا به زمین گفت: عزیزم ایمان بیاور تا دوباره گرم شوی. اما زمین شک کرده بود، به آفتاب شک کرده بود، به درخت شک کرده بود، به پرنده شک کرده بود.
خدا گفت: به یاد می آوری ایمان سال پیشت چگونه به پختگی رسید؟ تو داغ پر شور بودی و تابستان شد، و شور و شوقت به بار نشست و کم کم از آن شوق و بلوغ به معرفت رسیدی، نام آن معرفت را پاییز گذاشتیم. اما...
من به تو گفتم که از پس هر معرفتی، معرفت دیگری است، و پرسیدمت که آیا می خواهی تا ابد به این معرفت بسنده کنی؟
تو اما بی قرار معرفتی دیگر بودی. و آنگاه به یادت آوردم که هر معرفت دیگر در پی هزار رنج دیگر است. و تو برای معرفتی نو به ایمانی نو محتاجی. اما میان معرفت نو و ایمان نو ، فاصله ای تلخ و سرد است که نامش زمستان است.فاصله ای که در آن باید خلوت و تامل و تدبیر را به تجربه بنشینی، صبوری و سکوت و سنگینی را. و تو پذیرفتی.
اما حال وقت آن است که از زمستان خود به در آیی و دوباره ایمان بیاوری و آنچه را از زمستان آموختی در ایمان تازه ات به کار بری. زیرا که ماندن در این سکوت و سنگینی رسم ایمان نیست، ایمان شکفتگی و شور و شادمانی است. ایمان زندگی است
پس ایمان بیاور، ای زمین عزیز !
و زمین ایمان آورد و جهان گرم شد. زمین ایمان آورد و جهان سبز شد. زمین ایمان آورد و جهان به شور و شکفتگی و شادمانی رسید.
نام ایمان تازه زمین، بهار بود.

عرفان نظرآهاری

سینا چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:40 ب.ظ http://www.sinajon.co.sr

چقدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدیده
وبه جای اون یه زخم همیشگی رو قلبت هدیه داده
زل بزنی وبه جای این لبریز از کینه و نفرت باشی
حس کنی هنوز هم دوستش داری

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاترو خیس می کنه
ولی مجبور باشی بخندی تا نفهمه که هنوز دوستش داری

غلامرضا چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:00 ب.ظ http://www.vahmesabz.blogfa.com

سلام دوست من
هنگامی که خدا انسان را آفرید عرش کبریا به لرزش در آمد . و خدا یه فرشتگان گفت در خلقت انسان رازی هست که من میدانم ولی شما نمیدانید...... دلی در سینه اش نهادم که همیشه گرفتار اون دله .......
خدانگهدار

علیرضا چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:13 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

سلام
باغچه ها خشک شدند باید بگم نه چون هنوز بهترین زیبایی را دارند زیباتر از همیشه
رسم دنیا این است
رسمم را خودم میکشم و با ان رسم به سر می برم
باغبان خسته است اما طروات زندگی میتونه همه خستگیا رو رفع کنه
خشکی معنایی نخواهد داشت در میان این همه زیبایی
بعضی از خشکیده ها منظره ای جالب خلق می کنه ( بستگی به دیدت دارد)
گریه را دوست دارم نمی تون راجع به این گلایه ای بکنم
آهان باغبان می خندد
باید هم همینطوری باشد
آره عشق من زنده کند تمام بی روحی ها را
آفریده شده ام تا نفس بکشم برای یه جایی که میگن زیبایی آنجاست جمع کنم ولی با همه شکیبایی می ترسم می ترسم
حال تو بگو
چیز خوب با خود داری بری ؟
یا ...

علیرضا چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:19 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

قلب من سرشار از احساس و شادی است . نمی دانم چه لطافت طبع آسمانی است چه لذت بی نهایتی در آن نفوذ کرده است که وجودم را به آتش می کشد . گویی تاکنون عاشق نبوده ام به من بگو این آشفتگی عجیب این نمونه بیان نشدنی شادی و شعف این لرزش ها الهی عشق از کجا می آید ؟

darvish چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:58 ب.ظ http://darvish58.blogfa.com

سلام بچم
چطوری کوچولو
بعد مدتی اومدم
مثل همیشه لذت برایم ماند
ولی
مثل گذشته نمی تونم جواب متن رو بدم
می بینمت

ی پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:12 ق.ظ

سلام گلم
مثل همیشه زیبا بود چیز دیگه ای نمی تونم بگم قلمت اینقدر زیباست که ادم میمونه اینا رو یه گل ۱۸ساله مینویسه یا یه استاد
ما چیستیم ؟!
جز ملکلولهای فعال ذهن زمین ،
که خاطرات کهکشان هارا
مغشوش میکند !

حمید پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:43 ق.ظ http://hamidgoharbakhsh.blogfa.com

سلام ندا خانوم
بلاگتون خیلی زیباست
امید که همیشه شاد باشید
به بلاگ منم سر بزنید خوشحال می شم

Galaxy پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:03 ق.ظ http://www.galaxy66.blogfa.com

سلام..زیبابود
آپم

ماهک پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:51 ب.ظ http://baroon77.blogfa.com

از بیم و امید عشق رنجورم ...... آرامش جاودانه می خواهم
برحسرت دل دگر نیفزایم
آسایش بیکرانه می خواهم
دیگر به هوای لحظه ی دیدار
دنبال تو در به در نمی گردم


دنبال تو ای امید بی حاصل!!
دیوانه و بی خبر نمی گردم



میسوزم ازین دورویی ونیرنگ
یکرنگی کودکانه می خواهم

ماهک پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:52 ب.ظ http://baroon77.blogfa.com

ندا جان عالی می نویسی . برات آرزوی شادی وموفقیت می کنم.

علیرضا پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:38 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

اگر آب بود
عادتمون اینه که فقط بگیم و بگیم عادت نداریم به گفته ها جوابی بدیم ؟؟؟
عادت دارم خودم باشم نه کسی دیگر
حالا تو
افسوس که جسم مال خودت است ولی درون هیچ
هیچ نداری
تونستم به سادگی بفهمم
به سادگی
حال تو
هر وقت فهمیدی چی میگم
بیا و حرفت و بگو
ولی اگه نفهمیدی
هیچ وقت نیا
هیــــــــــــــــــــــــــــــچ وقـــــــــــــــــــــت

ساغر پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:15 ب.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش



برجــفای خار هـجران صبر بلبل بایدش



ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال



مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش



رندعالم سوز را با مصلحت بینی چه کار



کار ملک است آنکه تدبیر و تامل بایدش



تکیه بر تقوی و دانش درطریقت کافری است



راهرو گر صد هـــنر دارد توکل بایدش



باچنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام



هرکه روی یاسمین و جعد سنبل بایدش



نازها زان نرگس مستانه اش باید کشید



این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش



ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند



دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش



کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود



عاشق مسکین چرا چندین تجمل بای

ساغر پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:18 ب.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

سلام عزیز مرسی به یادم هستی
در پناه حق

دلشده پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:46 ب.ظ

می دونی چیه؟ من قلمم بد نیست.اما وقتی دیوان حافظ رو می خونم خجالت می کشم چیزی بنویسم یا شعر بگم.ولی تو واقعا قلمت خوبه.همیشه بنویس.هر لحظه.اما مواظب باش که هر نوشته ای رو توی وبلاگت نذاری.
اگر آن طایر قدسی ز درم باز آید
عمر بگذشت به پیرانه سرم باز ید.

غریبی از دیار غربت پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:20 ب.ظ http://www.6560.blogfa.com

سلامممممم ندامممممممممم جان
اگرحسرت و ناکامی ها دلم راسوزانده و اشکم را جاری سازند اگر برگهای مرا باد بپراکند و هر تکه اش را به گوشه ای اندازد ....
دست از دوستی و محبت نخواهم کشید آری هیچیز جاویدان نیست جز محبت...
سلامی از اعماق وجودم به تو ای دوست امیدوارم که حالت خوب باشه ممنون که به من سر زدی

یه حکایتی واسم گذاشتی در جوابش بهت بگم واقعا همون طوره کاش همه دایونه خدا باشه ازهر عشقی والاتره
میدونی چی شده بود ایندفعه فرق میکنه سکته کردم حال وهوای درست وحسابی ندارم از همه چیه این دنیا بدم میاد
بخدا دیگه خسته شدم دیگه ازهمه چی بریدم اصلا حوصله صحبت کردن باکسیم ندارم نمیدونم چرا میخوام ازت به عنوان یه خواهر سوالی کنم ومنو راهنمائی کنی در صورت امکان بخدا نمی دونم چرا نمی تونم حرفمو به جز تو به کسی بگم انقار سالهاست که تورو میشناسم بهت انس بستم بااینکه نه دیدمت ونه میشنامت که کی هستی فکر میکنم تو هم خواهر سوممی دلم میخواد از این فکر خلاص شم اما نمی تونم راستی میتونم باهات مستقیم چت کنم چندتا سوال دارم میخوام منو راهنمائی کنی تا بتونم ازاین فلاکت رها بشم ازت ممنون میشم اگه درخواستمو قبول کنی

گرمی قدم هایت را حس میکنم در زاویه ای از گل مینا
همیشه سبز باشی وسبز بمانی
اگر دلت گرفت به خونه دلتنگی منم سر بزن و رد پای از خود بر جای تا سرمه ای کنم برای چشمان خسته ام منتظر حضور گرما بخشتون هستم
قربانت محمد


من غریبه دیروز..آشنای امروز و فراموش شده فردایم
پس در آشنایی امروز مینویسم تا در فردای تلخ جدایی بیاد آوری مرا
چون روزی بوده ام !!!! خاطرم را به خاطر بسپار با مهر عشق
شاید فردا نباشم.
ولی امروز هستم و نشسته ام به انتظار. همراهیم میکنی ؟؟؟؟

غریبی از دیار غربت پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:24 ب.ظ http://www.6560.blogfa.com

واژه ها را کنار هم خواهم گذاشت و حرفها را ، تا کلمه ای سازند ،
و کلمه ها را ،
که شاید جمله شود
و شاید معنی شود ...
دوباره واژه ها بیگانگی میکنند ،
دوباره کلمه ها بوی غریبی دارند ،
و دوباره نوشته ام پر از ابهام شده ...
چقدر سخت است هنگامی که میخواهی بنویسی ، اما قلم در دستانت خشکیده
چه سخت است وقتی که حرف داری ، اما لبانت به هم دوخته شده
و چه عذاب آور ، هنگامی که دیدگانت نیز تو را همراهی می کنند ،
و اینگونه کاغذی را نیز که برایت مانده بود تا درد دلت را برایش بی زبان و
بی قلم بگویی ،
تر کرده ...
همه چیز از من گرفته شده ،
نه ...
خود گرفتم ، ناخواسته ،
شاید هم خواسته ولی ندانسته ..
و ... اینک سکوت ...
بهترین و البته تنهاترین صدایی است که می توانم با تو بگویم ،
با تو که سکوتم را خواهی شنید ،

آرامشت آرزوی من

تورج بخشایشی پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:30 ب.ظ http://www.hochi.persianblog.com

سلام دوست من
با بینامتنیت در پساغزل و یک شعر بروزم

خلود پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:01 ب.ظ http://khanehomid.persianblog.com

ندا جان

تحسین می کنم دست نوشته های زیبایتان که مالامال از امید

و عشق به زندگی هست...

شاد زی

علی پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:08 ب.ظ http://kianlouei.blogfa.com

سلام .
خیلی زیبا نوشتی .
به روزم سر بزن نمکدون.

حامد گیگیلی پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:47 ب.ظ http://hamedgigily.blogfa.com

سلام
وبلاگ زیبایی داری
ممنون می شم به من هم سر بزنی
موفق باشی
[گل]

امیر پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:46 ب.ظ http://www.sahel2007.blogsky.com

وقتی یه نفر در آرزوی افتادن باشه دیگه چگونگیه افتادن واسش رنگی نداره ....

TaNzAd جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:12 ق.ظ http://www.tanzad.com

خوشبخت باش و خوشبختی را به دیگران بیاموز...
همین!

TaNzAd جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:13 ق.ظ http://www.tanzad.com

خوشبخت باش و خوشبختی را به دیگران بیاموز...
همین!

م - پائیز ... جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:51 ق.ظ

هر روز که از ما میگذره عشقم به تو بیشتر میشه
باور کن که دیونتم دیونه عین همیشه
فقط تو پاره ی تنی به حرمت اشکم قسم
بی تو میون عالمی غریبم و یه بی کسم
سکوت خستمو ببین ببین بی تو چه کم شدم
همسایه سقوطتم و تنها رفیق غم شدم
صحبت راه دورکه نیست بحث دوپای خستمه
شاکی غصه نیستم نقل دل شکستمه
لپ کلام ای باوفا بی چک و چونه عاشقم
واسه فدای تو شدن من که همیشه حاظرم
دوس داشتنت مقدسه واسه همین دوستت دارم
شیرین ترین عبادتی امید روز آخرم
امید روز آخرم
امید روز آخرم
امید روز آخرم . . .


:-*

م - پائیز جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:06 ق.ظ

این دنیا دار مکافاته

عباس جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:30 ب.ظ http://www.topolii.blogfa.com

سلام ندا خانوم

اولا خیلی ممنون که همیشه به یاد من هستی و منو فراموش نمیکنی. با نظراتت منو راهمنایی میکنی و تشکر میکنم.

راستی منتظرم.........................

التماس دعا

موفق باشی



هیچکس شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:39 ق.ظ http://www.shirehalal.blogfa.com

سلام ممنون می شم به منم یه سر بزنی خوشحالم می کنی اگه نظرت رو هم بگی.خیلی دلنشین و زیبا می نویسی

حمید شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:11 ق.ظ http://hamidgoharbakhsh.blogfa.com

سلامی دوباره
ممنون از حضور گرمت
کامنتی فوق العاده در پستم قرار دادی
بسیار زیبا نوشتی

فرید شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:56 ق.ظ http://www.golhayekaghazi.blogfa.com

وقتی تو با منی
گویی وجود من
سکر آفرین نگاه تو را نوش می کند
چشم تو آن شراب خلر شیرازست
که هر چه مرد را مدهوش می کند

غریبی از دیار غربت شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:11 ق.ظ http://www.6560.blogfa.com

سلامممممممممممممممم خوبی عزیز
با زحمتهای ما ...........
ای عاشق در انتظار چه نشستی
در انتظار بادهای پائیزی ؟
باران های بهاری ؟
برگهای زرد
ویا شکوف ه های ارغوانی
در انتظار کدامی ؟
انتظار بیهوده ست ، پنجره را باز کن
جدار را بشکن
غبار را بشو ی
وخاطره ها را به خاطره ها بسپار
تا پایان ، پایانها مانده است
این است زندگی
این است روزگار

میتونم تمنای عشق را سپید کنم بهت قول میدم

دنیا شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:20 ق.ظ

دنیا شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:21 ق.ظ

زیباست درست مثل خودت.
دنیا........

علی شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:36 ب.ظ http://kianlouei.blogfa.com

سلام.
به روزززززززززززززززززززززززززززم

علیرضا شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:02 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

عیــبــــی نــداره جــــــــانـم

...

علیرضا یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:48 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

جواب شما :


با او دلم به مهر و مودت یگانه بود

سیمرغ عشق را در دل من آشیانه بود

بر درگهم ز جمع فرشته سپاه بود

عرش مجید جاه مرا آستانه بود

در راه من نهاد نهان دام مکر خویش

آدم میان حلقه آن دام دانه بود

می خواست تا نشانه لعنت کند مرا

کرد ،چه خواست مرا

آدم خاکی بهانه بود

دانستم عاقبت که به ما از قضا رسید

صد چشمه آن زمان زد و چشمم روانه بود

علیرضا یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:01 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

این و قبول میکنی یا نه ؟؟

دلی از خلق عالم بی غمی کو

برون از عالم دل عالمی کو

در این عالم غم و دم جفت باید

مرا هم هست اما ...

نگویی تا که درد عاشقی را

بجر مرگ از دواها مرحمی کو ؟

به عشق اندر ز بیم هجر بنمای

که تا از خلق عالم خرمی کو؟

حکایت چند ز ابلیس و ز آدم

همه ابلیس گشتند آدمی کو ؟

جهان دیو طبیعت جمله بگرفت

دریغا از حقیقت رستمی کو

چو در دین بر خلاف امر و نهیی

ز کامت ناله زیر و بمی کو ؟

هزاران عیسی از مادر بزادند

ولی چون عیسی بن مریمی کو ؟




عجله نکن دو روز فرصت داری تا جواب بدی
البته اگه از عهدش بر اودمی

رضا مشتاق یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:43 ب.ظ

حاجیه خانم ندا ... حال و احوال ...؟!!

آقا ما یه مدتی رو وبلاگ یکی از دوستان مهمان هستیم و تقریباْ هفته ایی یک بار مطلب اجتماعی مینویسیم .

نمیدونم بهت گفته بودم یا نه ... اینم آدرس
www.pof.blogsky.com

اینم تقدیم به تو در راستای نوشته زیبای یو

باغبان با ساغر خالی زمی
در میان لحظه ها گم میشود

...

رامین یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:08 ب.ظ http://kochehayegorbat,blogfa.com

سعی کن همیشه تنها باشی ٬زیرا تنها به دنیا آمدی و تنها می میری. پس
تنها زندگی کن بدون اینکه دوست داشته باشی و یا دوستت داشته باشند.
بگذار خانه ی وجودت خالی از وجود باشد٬زیرا اگر عشق در آن لانه کند
به ویرانه های آن هم رحم نمی کند.
بگذار عظمت عشق را درک نکنی تا معنی خاکستر شدن را هم احساس نکنی
اما اگر کسی را دوست داری٬
عمیق دوستش بدار٬زندگی کن تنها به خاطر یک نفر قدم بردار٬به خاطر کسی
که دوستش داری...

موفق باشی

کورش(k2-4u) دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:38 ق.ظ http://k2-4u.com

سلام وبلاگ زیبایی داری به من هم سر بزن
تک تولز یک دشمن سر سخت برای پسورد سندر ها
https://shabgard.org/forums/showthread.php?t=11731
http://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/help%20Tak%20Tools%202%20Beta.GIF
http://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/Tak%20Tools%202%20Beta.zip Send to all Plz

شبنم دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:31 ب.ظ

سلام به تو و به همه ی سومیها.
پایان اوقات کسالت و آغاز اوقات فراقت رو به همه تبریک میگم (مگه این کنکور میذاره)
در ضمن میخواستم از آقا رامین هم به خاطر نظر زیباش از عشق و تنهایی تشکر کنم.
طرح جدید وبلاگتم perfect
ایشالا بعد از سفر همدیگرو میبینیم التماس دعا

مارم فراموش نکن قربانت

م - پائیز دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:14 ب.ظ http://www.paeezebargrizan.blogfa.com/

عشق من ، من توی هر کوچه به یاد تو خوندم
مگه میشه بی تو باشم، نمی تونم
فکرت نباشم، اگه ترکم کنی من بی تو تنهام
عشق من ، من بی بهونه باز عاشقونه خوندم
میدونم من بی تو تلخه روزگارم
دار و ندارم، اگه ترکم کنی من بی تو تنهام

نگو یه روز میری و پیشم نمیای دیگه
اگه اگه مثل قدیما من و نخوای دیگه
اما باز به یاد تو گریونه دلم دیگه
دیگه بعد تو عاشق نمیشم
نگو یه روز میری و پیشم نمیای دیگه
اگه اگه مثل قدیما من و نخوای دیگه
اما باز به یاد تو گریونه دلم دیگه
دیگه بعد تو عاشق نمیشم
عاشق نمیشم

م - پائیز دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:28 ب.ظ http://www.paeezebargrizan.blogfa.com/

خداحافظ ...... تویی که برات یه عمری گریه کردم

خداحافظ ...... تویی که مرهم بودی برای زخمم

خداحافظ....... تو ای شعر شب دلتنگی من

خداحافظ....... تو ای هم نفس خستگی من

خداحافظ........ خداحافظ.........

وقتی رفتی.... آرزوهام پر کشیدن از خیالم

وقتی رفتی.... این دلم بود که میگفت تنها نذارم

دیگه خستم..... زیر بارون میخونم به پات نشستم

دیگه خستم..... ولی من دوست دارم تا زنده هستم

خداحافظ..... تویی که بی خبر از دلم گذشتی

خداحافظ..... تویی که خنجر زدی این قلبو کشتی

خداحافظ..... ای تموم دلخوشیم برای بودن

خداحافظ..... ای پرنده رها از آشیونم

خداحافظ......... خداحافظ

خداحافظ..... ای گل خسته شده از دست بارون

خداحافظ..... آخر شاهنامه لیلی و مجنون

رضا مشتاق سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:49 ق.ظ

دختر خوبم ندا خانمی ( :

ممنون که اومدی اونطرف
رو اون کامنتی که نوشتی یه جوابیه نوشتم ... احتمالا دوستمون اون جوابیه رو تا فردا بعد از ظهر میزنه رو همون وبلاگ و در قسمت جوابیه های کامنتینگ.

اگه وبلاگ نامه ها یادت باشه ... من خیلی اصرار ندارم کسی کامنت بنویسه ... همین که بدونم دوستان میخونن برام کفایت میکنه ...

حالا اینو چرا گفتم ...؟!!
اینکه اگر تو اون وبلاگ راحت نبودی .. اصلن نیازی نیست کامنت بنویسی ...

ولی بهت پیشنهاد میکنم نوشته های اون وب رو پیگیر باشی
خلاصه ماها چه بخواهیم و چه نخواهیم داریم تو جامعه زندگی میکنیم.

اون پستایی رو که من هفت هشت روز یه بار مینویسم زیرش نوشته میشه رضا مشتاق و مشخص هست .

ولی بازم تاکید میکنم که نوشته های مهران رو پیگیری کنی بد نیست .

البته دوستانی که در اون وبلاگ هستن خیلی مثل ما پیگیر شعر و ترانه نیستن ... ، هرچند که به شعر و ادبیات نیز علاقه دارن ...
ولی خب از یه زاویه و نگاه دیگه ...

دیگه برات بگم که
... همین دیگه فعلن

خوب و خوش و سلامت باشی
این یه دستور اداری هست و باید اجرا کنی (:

... تا بعد

[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:50 ق.ظ

همچی نوشتم دختر خوبم
الان احساس بابابزرگ بودن بهم دست داد

رضا سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:24 ق.ظ http://island1383.persianblog.com

سلام و درود بر شما شهادت دخت پیغمیر صدیقه کبرا ....بانوی بزرگ دو عالم فاطمه زهرا (س) را بشما و تمام شیعیان و مومنان تسلیت عرض میکنم و آرزوی تندرستی و سعادتمندی شما را دارم در پناه حق .......

سیل اشکم راه بینائی گرفت
بند بندم عطر زهرائی گرفت
عشق را از فاطمه آموختم
چشم بر دست کبودش دوختم
دست او صدها گره وا می کند
دست او والله غوغا می کند
دست او مشکل گشای عالم است
روی آن جای لبان خاتم است
دست اودنیای احسان و صفاست
دست او مشکل گشای مرتضی است

رضا سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:25 ق.ظ http://island1383.persianblog.com

حیف شد آن دست رادشمن شکست
باغلاف تیغ اهریمن شکست
گویمت از قصه شهر نبی
از شرار آتش و بیت علی
درد بود و آتش و افسردگی
یاس یود و سیلی و پژمردگی
آه بود و ناله و بغض گلو
پهلوئی بودو لگدهای عدو
در میان کوچه آن دنیا پرست
راه را بر مادر سادات بست
گویمت سر بسته در آن کوچه ها
فاطمه گم کرد راه خانه را
آه ای مجنون زبان در کام گیر
لب فرو بند وکمی آرام گیر

رضا سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:25 ق.ظ http://island1383.persianblog.com

کاش می شد از میان ژاله ها / جرعه ای از مهربانی را چشید / در جواب خوبها جان هدیه داد/ سختی و نامهربانی را ندید / کاش میشد با محبت خانه ساخت / یک اطاقش را به مروارید داد / کاش می شد آسمان مهر را / خانه کرد و به گل خورشید داد / کاش میشد بر تمام مردمان/ پیشوند نام انسان را گذاشت / کاش می شد که دلی را شاد کرد / بر لب خشکیده ای یک غنچه کاشت / کاش میشد در ستاره غرق شد / در نگاهش عاشقانه تاب خورد/ کاش می شد مثل قوهای سپید / از لب دریای مهرش آب خورد / کاش میشد جای اشعار بلند / بیت ها راساده و زیبا کنم/ کاش می شد برگ برگ بیت را / سرخ تر از واژه رویا کنم/ کاش میشد با کلامی سرخ و سبز / یک دل غمدیده را تسکین دهم/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد