حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

چه فکر میکنی؟؟؟


 فکر میکنی دلم تنگ نمی شود؟
فکر میکنی صدایت اگر نوازشگر دل بی تابم نباشد
و موسیقی مهربانیت بر طپشهای قلبم رهبری نکند
آرام و قراری دارم؟

 

فکر میکنی اهمیتی دارد...
روباه و پلنگ و گرگ، از جنس شقایق باشند
یا از جنس خنجرهای فرصت طلب روزگار؟

 

فکر میکنی بنفشه ها شبها
به جای خالی آفتاب از ماه نور می خرند؟
و گلبرگهایشان را به عشوه می گشایند؟
فکر میکنی از جنس بُرنده ی خیانتم
یا مثل لطافت پارچهء ابریشمی فریبکار؟

 

فکر میکنم تشنه ام
قبل از اینکه التماس کنم
یک لیوان مهربانی برایم بیاور ...

 

فکر میکنی عشق هم مثل عطش می ماند؟
که با جرعه های عشقت؛ اگر سیرابم کنی
دیگر محبت را ننوشم؟
که اگر چنین بیندیشی ؛به واقع باخته ای

 

و  کلام آخر اینکه ؛عزیز جان و دل...
قلبم مجاور نفس هایت می تپد؛  هستی من ؛ بودنت ضامن زندگی من است .همین

نظرات 52 + ارسال نظر
فرید یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:46 ب.ظ http://www.golhayekaghazi.blogfa.com

گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا
زندگانی بخشد
چشمهای تو به من می بخشد
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا

میثم یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:24 ب.ظ http://eshghemansaghar.blogfa.com/

Eshgh chist? Soe tafahome beine 2 ahmagh ke ba 1 bebakhshid tamom mishe

میثم یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:28 ب.ظ http://eshghemansaghar.blogfa.com/

سلام ندا جان
خیلی باحاله. خوشم اومد. در ضمن اگه فکر نکنی که من خبیسم قالب جدیدت هم قشنگه. البته فکر نکن که من خبیسم. مطمئن باش که هستم.

خوش باشی
خداحافظ

میثم یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:41 ب.ظ http://eshghemansaghar.blogfa.com/

بازم سلام.
آخه سلام سلامتی میاره. یه سوال داشتم
این شعرا رو ناز کجا میاری؟
راستش من زیاد شعر می گم.البته شعر که نه چرت و پرت. شاید یه روز همشونو گذاشتم تو وبلاگ. همش از دلتنگی هامن
راستش می ترسم بذارمشون. از این میترسم که بهم بگن دیونه احمق. البته دیونه هستم یعنی شدم ولی هنوز هم بعضی ها فکر می کنن که من عاقلم. ولی نیستم.نمی دونم شاید فکر می کنم که دیونم نمی دونم. هیچکس بهم نمیگه دیونه. همه رو من مثل یه آدمه خیلی عاقل حساب می کنن . ولی بریدم . نمی دونم چی کار کنم. خوش باشی
خداحافظ

میثم یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:23 ب.ظ http://eshghemansaghar.blogfa.com/

سلام نمی دونم چی کار کنم از دست این کامپیوتر. من خودم دیونم بد تر دیونم کرده
این همه میخام نظر بدم ولی نمی شه .من شاید فردا اگه وقت کنم بعده کلاس یه شعر بذارم. البته ماله خودم. البته چندتا از شعرای تو وبلاگم ماله خودمن نمی دونم فهمیدی یا نه. همش دزدی نیستن
بعضی ها رو هم سر به نیست کردم . فردا شب اگه زحمتی نیست یه سر بیا . نظرت رو بهم بگو اگه گذاشته بودم . اگر هم نذاشته بودم برات ارسال میکنم. البته بعدا. همه چی بهم زد حال میزنه. کامپیوتر یه طرف . کلاسام یه طرف. این یه نمونه.ها ها ها . راستش از خوشحالی نمیدونم چی کار کنم. فک کنم خل هم شدم جدیدا. خوش باشی. خدا حافظ

گل یخ یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:23 ب.ظ

عشق دردناک است چون برای سعادت را می‌آفریند.
عشق دردناک است، چون دگرگون می‌کند؛
و من...
دوستت دارم به افقهای پیموده در زیر پاهای آزرده ام
در مسیر گامهای ناپیموده ی وصال به دل نشینی آوای طنین انداز عشق
بر آینه رکودم به سبک بالی خیالی معطر در آسمان عواطف بی کرانم
به شکوه فرجام شیرین فرزانگی در تضاد خواستهای کودکی
که پاکی اش حسرت توبه را در جانم زنده می کند
به سادگی یک کلام می گویمت : دوستت دارم

پسر اریایی یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:20 ب.ظ http://kordalivand.blogfa.com

سلام خوبی تو اومدم سر بزنم دیدم نیستی برگشتم دیدی اپ کردی خوندم دیدم خوشگله حال کردم حالا دارم میرم

TaNzAd دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:10 ق.ظ http://tanzad.info/

عجب...!
"یا از جنس خنجرهای فرصت طلب روزگار"
چرا خنجر...؟
گمان نمی کنم که "خنجر" فرصت طلب باشد...!
یا اینکه به تنهایی چنین صفتی به خود بگیرد...!
این ها مال آدم است...
کسی که می تواند بیندیشد...!
خمجر را اگر روی زمین بگذاری هیچ نیست...
همین!

میثم دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:02 ق.ظ http://eshghemansaghar.blogfa.com/

سلام ندا جان. می دونی چی شد؟
قضیه خودم با عشقمو میگم.دیروز باهاش حرف زدم. یا تمومش می کنم یا بهتر از قبل. آره یکی از این دوتا. این دفعه جدیه جدیه
خوش باشی
خدا حافظ

ساغر دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:04 ق.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

از اتهام یک گناه ساده می ریزد

آیینه است از یک گناه ساده می ریزد

بر بند رخت خانه شان هر شب گل مهتاب

بر آن قبای راه راه ساده می ریزد

با قوطی کبریت های خالی از دیروز

تا طرحی از یک سرپناه ساده می ریزد

با یک تلنگر می تکد از هر چه هیچاهیچ

خاکستر است از یک دو آه ساده می ریزد

شوقی رها هر شب مرا مثل تبی ولگرد

در یک شب بی وعده گاه ساده می ریزد

سوت قطار کوکی شب خاطراتم را

در خالی یک ایستگاه ساده می ریزد

مثل همان دیروزهای خالی از لبخند

می آید و با یک نگاه ساده می ریزد

گاهی خدا گاهی تب یک خواب رنگارنگ

از آن نگاه گاه گاه ساده می ریزد

من باختم سارا چرا غم سایه ی خود را

هر شب در آن چشم سیاه ساده می ریزد

مهتاب شطرنجی چرا دلتنگی خود را

بر قلعه بان این سپاه ساده می ریزد

زندانی شبها منم یا تو که در چشمت

هرشب خدا یک خوشه ماه ساده می ریزد؟

***

با یک تلنگر می تکد از هر چه هیچاهیچ

خاکسترش از یک دو آه ساده می ریزد

چیزی نمی گوید ولی از هرم آوازش

پوران بنان گلپا الهه ساده می ریزد

مثل همان دیروز های خالی از لبخند

اینگونه با یک اشتباه ساده می ریزد

اینگونه آری در شبیخون خزانی زرد

از برگ برگ یک گناه ساده می ریزد



ساغر دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:10 ق.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

ندای عزیزم عالی بود.قلمم به زیبایی و پر محتوایی قلم تو نیست عزیز فقط خواستم عرض ادبی کنم

ساغر دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 ق.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

سفر کردم به شهر بی ستاره
که گفتم شاید اونجا غم نباره
ولی دیدم که غم انقدر زیاده
که هرجا پا بذاری غم بباره
در این هیاهوی مبهم اشیا صدای گنگی بر می خیزد و ترنمی دوباره آهنگ رفتن را برایم می نوازد .
چشمها را باید بست ....
نه عزیز !!
چشمها را باید کشت ، مغزها را هم باید کشت و خود را نیز ....
نمی دانم این همه شکاف میان انسانیت و ابدیت با کدام نوشداروی خیالی پر خواهد شد .
آب را باید گل کرد !!!!

حتی همین آب صاف و ساده هم معصومیت خودش را از دست داده است.

ماهک دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:43 ق.ظ http://baroon77.blogfa.com

خود ندانم چه خطایی کردم
که زمن رشته الفت بگسست
در دلش جایی اگر بود مرا
پس چرا دیده ز دیدارم بست
گفتم از دیده چو دورش سازم
بیگمان زودتر از دل برود
مرگ باید که مرا دریابد
ورنه دردیست که مشکل برود
در ببندید و بگویید که من جز او از همه کس بگسستم
کس اگر گفت چرا؟باکم نیست
فاش گویید که عاشق هستم
قاصدی آمد اگر از ره دور
زود پرسید که پیغام از کیست
گر از اونیست، بگویید ان زن
دیر گاهیست،در این منزل نیست

ماهک دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:46 ق.ظ http://baroon77.blogfa.com

مرسی از اینکه انقدر به من لطف دارید

ماهک دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:47 ق.ظ

راستی قالب جدبد مبارک

علیرضا دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:05 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

گوزوم یولدا گالدی گالدی آی گوزل

پاییز اولدی یاز الله اولدو خزل

یولارینا باخا باخا گالدی گوزلریم

سن چاتسین اورییم د کی سوزلریم

سویله سویله

سن بیله نولدو یار

چـاغیــریــرام گـــل


هجی کن تا بفهمی که ...

کاش امروز می تونستم بنویسم

اما چشم هایم خود به خود بسته می شود

نمی دانم چه مرگم شده

اگه می نوشتم مطمئن باش حرفهایی بود که هیشکی
نمی تونست منکرش باشه

می تونی دعا گو باشی

بخت یارت بود

جاده خاک است

دل می خواهد تا بدون آب قدم زند

شوق می خواهد تا تشنه نشود

جرعت می خواهد شب را تا صبح ادامه دهی

اگر نداشتی و نداری

علی مگوی

گل یخ دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:11 ب.ظ

چشمم به کاغذ و قلم است نه این دل بهانه گیر تنهایم .
دارم یاد می گیرم با خاطره بودنت زندگی کنم نه با حس حضور آبی ات تا همیشه تا هروقت که او بخواهد . تا ابد .
دارم یاد می گیرم که بفهمم زندگی چیزی جز شکستها . افتادنها و برخاستن های پی در پی نیست .
نردبان زندگی ام دیگر آنقدر بلند شده که مجبورم پله ها را دوتا یکی کنم ولی انگار از رسیدن .... خبری نیست .
هرچه بالاتر می روم در خاطر دیگران کوچکتر می شوم ولی این اصلا مهم نیست .
هرچه می دوم کمتر می رسم و این هم مهم نیست .
دارم فکر می کنم هنوز چیزی وجود دارد که آنقدر ارزش داشته باشد که بخاطرش اشک بریزم .
اشکی که یک روز به پای تو ریخته شده بود .
اشکی که متعلق به تو بود و نه بی وفایی دوستان سهل انگار و نه این زمانه بی رحم ناماندگار هم اگر می خواستند نمی توانستند درش بیاورند .
شاید خسته باشم این روزها . شاید چیزی یادم نیاید . شاید تمام گذشته و آینده را فراموش کرده باشم
ولی یادم نرفته هنوز ... منتظرم

ساغر دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:30 ب.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی

تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،

می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی

تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
.
بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟

ساغر دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:34 ب.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

ندا جان شاید به قول تو دارم نیمه خالی لیوان رو میبینم.ولی باور کن من هم خیلی تلاش کردم نیمه پر لیوان را از یاد نبرم.ولی هیچ سودی نداشت جزاینکه محکومه نگاها و نیش خند های دیگران شدم.اره عزیز شاید معصومیت کلا از بین نرفته ولی اینو بدون تر هم به آتش........میسوزه.ندا خستم خسته از این همه نامردی خسته از این همه انسانهای گرگ صفت.ومیترسم که.....................

ساغر دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:47 ب.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

میدونی چیه عزیز؟شاید من خودم مقصر بودم شاید به قول مامان رک حرف زدنم بلای جونم شده نمیدونم.شاید در نظر دیگران به خاطر اختلاف طبقاتی که من باهاشون دارم برا من محال در موردشون فکر کنم.ولی به همون کسی که اعتقاد دارین من ساغر .....
چی بگم عزیز چی بگم

ساغر دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:48 ب.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

و در این دیار . . .
تنهاترین واژه من ام . . .
که گاهی . . .
حتی مرگ هم اونو از یاد می بره . . .

حضرت عشق --** روزبه **-- دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:03 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

سلام !
خوفی ؟چی کار می کنی ؟
یاد روزهای عید و قبل از عید افتادم....
یادته ؟
چه روزهای خوبی بود
~~~
فکر میکنم تشنه ام
قبل از اینکه التماس کنم
یک لیوان مهربانی برایم بیاور ...
~~~
اینو خیلی پسندیدم شد شاه بیت من !
در مورد قالب :
سعی می کنم هر چه زودتر بسازمش البته اگه خوشت بیاد از سلیقم !
موفق باشی
قربانت
فعلا...
--------------- یا حق !‌---------

Galaxy دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:12 ب.ظ http://www.galaxy66.blogfa.com

میدونی چیه...؟؟

من به یه نتیجه ای رسیدم...!
آن هم اینکه...

بعضی ها واقعاْ ارزش و درک ع ش ق
را ندارند...!!

حسین دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:27 ب.ظ http://www.loveyou118.blogfa.com

میدونی آدما بین« الف» تا «ی» قرار دارند.بعضی ها مثل «ب» برات می میرند، مثل « د» دوستت دارند، مثل« ع»عاشقت میشوند،مثل «م» منتظر می مونند تا یک روز مثل «ی» یارت بشن

ندا جون تو وبت رد دل دیدم منم دلم پر از درددل هست اما کسی نیست گوش بده تو گفتی وب رو ا پ کنم اگه مایلی درد دل هر دو تامونو بنویسم فدای تو حسین دل شکسته

منتظرمممممممممممممممممممم

saba دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:10 ب.ظ http://dobaretanhaei.blogfa.com

سلام ندا جان
اولین باره بهت سر میزنم
دوست دارم پیشم بیای
بیشتر باهات آشنا شم
ببینم
با تبادل لینک موافقی یا نه؟

غریبی از دیار غربت دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:30 ب.ظ http://http:/www.6560.blogfa.com

مرا می بینی و در دم زیادت میکنی دردم
تورا می بینم و میلم زیادت می شود هر دم
به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری
به درمانم نمی کوشی؛ نمی دانی مگر دردم ؟؟!!
نه راه است این که بنشانی مرا بر خاک و بگذاری
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گِردم
فرو رفت از غم عشقت دمم دم می دمی تاکی
دمار از من برآوردی نمی گویی برآوردم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می جستم
رخت می دیدم و جامی هلالی باز می خوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش می باش با حافظ برو گو خصم جان می ده
چو گرمی از تو می بینم چه باک از خصم دم سردم

میثم دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:40 ب.ظ http://eshghemansaghar.blogfa.com/

سلام ندا جان. نوشتت خیلی باحاله .
ازت ممنونم. خوش باشی. خدا نگهدار

میثم دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:42 ب.ظ http://eshghemansaghar.blogfa.com/

خواهش می کنم ندا جان. یکی از چرتو پرتای خودمو گذاشتم. منتظرتم. خدا حافظ

میثم دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:52 ب.ظ http://eshghemansaghar.blogfa.com/

بازم سلام . فقط از نوشتن ناامیدم نکنیا. خوش باشی. خدا حافظ

میثم دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:56 ب.ظ http://eshghemansaghar.blogfa.com/

بازم سلام ندا جان یه مساله داشتم اونم این بود اگه یه نفر یه سوال داشته باشه و نخاد بقیه بدونن چی کار باید بکنه؟
خوش باشی. خداحافظ

سامان دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:46 ب.ظ http://www.savan.net.tf

سلام ندا بابا قبلا یه احوالی ازمون می پرسیدی چی شد
قالب نو مبارک.
به منم سر بزن
بای

قاب رویا دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:52 ب.ظ http://www.ghabe-roya.blogfa.com

سلام

زیبا و دلنشین بود

منتظر آپ مجدد شما هستم

سامی سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:03 ق.ظ http://martek.blogfa.com

اووووووووووووو

باباای ول

قالب عوض میکنی

تبریک

شعرت هم خوندم

عالی مثل همیشه

من هم به روزم

نمیای ؟؟؟؟؟؟؟؟

الیاس سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:43 ق.ظ

سلام
از نظرات زیبای شما متشکرم
متن امروز شما هم مثل همیشه سرشار از احساس و ادبیات قوی شما بود
خیلی خوبه
قالب جدیدتون رو هم تبریک می گم
تنوع خوب و لازمی بود.

به امید دیدار

یا علی

گل یخ سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:57 ق.ظ


اما اینبار مینویسم برای تو , برای لبخندی نو
برایت مینویسم ,مینوسم که بخوانی تا بدانی: در زندگی ام فقط تو را دارم
که بخوانی تا بدانی
تنها چیزی که سرکشی ام را آرامش می بخشد فقط تویی
که بخوانی تا بدانی
برایم همچون آب برای گل
برایت مینویسم که بخوانی و بدانی
من هرگز کسی را که با سختی دیگران در کنارش به آرامش رسیده ام آسان از دست نخواهم داد
مینویسم تا بدانی
وقتی آمدی پاییز بود
با آمدنت پاییز را بهار کردی
زندگی احساس من نه پاییز را داشته است و نه زمستان را
نگذار پاییز بیاید و ماندگار شود
نگذار زمستان بیاید و بهار گریزان شود و باز هم پاییز بماند
تو را به دل بهاریت قسم
بمان و فصل ها را بهم نریز

قاب رویا سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:34 ب.ظ http://www.ghabe-roya.blogfa.com

سلام
چه شلوغ بازاریه !!!

به زور خودم رو جا دادم !!!

خوشحالم که اینقدر سرت شلوغه

مطلب زیبا و خوندنی بود عین کامنتت

آپ شدی خبرم کن

ممنونم

میثم سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:53 ب.ظ http://eshghemansaghar.blogfa.com/

سلام ندا جان . ازت ممنونم به خاطر امیدی که بهم دادی ولی باید قبول کرد که یه مرده زنده نمیشه. باید قبول کرد یا نباید عاشق شد یا اگه عاشق شدی باید خطر کنی. باید تا آخرش وایسی حتی اگه اون تو رو بازی داده باشه یا نه. اینا به نظرم مهم نیستن. به نظر من مهم اینه که من یه عاشق بودمو هستم. اگه اون منو نخاد یا من لیاقتشو نداشتم یا اون لیاقت منو. اینا همش هستن. بعد اون یه یه نخ و سوزن می خرمو این دلمو می دوزم. تا به کسی غیر اون دل نبندم. راستی ندا جون اون متنی که فرستاده بودی خیلی قشنگ بود. کلی باهاش حال کردم. ازت به خاطر همه چی ممنونم. راستی جواب منو ندادی. اگه آفاتو نگاه نکردی بی زحمت یه نگاه بنداز. بعد بهم بگو. ازت ممنونم. خوش باشی. خداحافظ

علیرضا سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:52 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

سلام

۱- عصبانی به خاطر اینکه واقعا مایع ننگه که نتونی ترکی بخونی

۲- ناسلامتی یه اصلیتی یه ملیتی گفتن

۳- این همه خواب واسم دیدی حالا اون کیه که میخوای من و بهش ببخشی ؟ نمی تونه قدر تو واسم عزیز باشه نمی تونه مثل تو واسم عزیز باشه مطمئن باش

۴- این مطلب ترکیم هم بخاطر تو بود چون ناراحتم کردی نمیگم واسه چی تا به خودت رجوع کنی

۵- خیلی بده که این بلاگ اسکای شکلک نداره

۶- باید ترکی رو مثل بل بل بخونی

۷- باید بدونم قلبت واسه چی می تپه یعنی عشق کردم که
بدونم

۸- ندا کیست ؟

۹- میتونه مثل داستان من اون طرفه باشه ؟

۱۰- ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

جواب میخوام هر چه زودتر بهتر

مریم سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 ب.ظ

سلام بهترینم
دستان مرا بگیر
حسرت نمیگذارد تو را فراموش کنم میدانی که دوستت دارم
ابر بهاری دیدگانم بر کویر دلم باریدن گرفته دلم برایت تنگ است
دوستت دارم و می خواهم در کنار من بمانی
بگذار این حسرت به واقعیتی تبدیل شود و در کنارت بودن را احساس کنم
ای کاش می توانستی دیدگان شسته شده از اشک مرا ببینی و
دستان مرا در حالی که تو را نشانه رفته اند و
تنها با صدای قلب تو خو گرفته اند را احساس کنی
لحظه لحظه های تنهایی من با تو و به یاد تو پر می شود و
بدان تنها دلیل تو دلیل زنده بودنی

سامان چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:44 ق.ظ http://eshgegomgashte.blogfa.com

سلام ندا جون
ایول وبلاگ باحالی داری مرسی از این همه زحمتی که واسه ساخت وبلاگ میکشی راستی منم یه کلبه ای واسه خودم دارم اگه سر بزنی خوشحال میشم عزیزم خواهشا نظرتو در مورد تبادل لینک بهم بگو

حسین چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:35 ق.ظ http://www.loveyou118.blogfa.com

بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند قاب عکس توست اما شیشه ی عمر من است

بوسه بر مویت زن ترسم تارش بشکند تار موی توست اما ریشه ی عمر من است

ندا جون مینویسم فقط بخاطر تو یه چیزی میخوام بگم ولی خجالت میکشم ولی میگم دوستت دارم چون اولین کسی هستی که به من توجه کردی فدای تو حسین دل شکسته

میثم چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:26 ب.ظ http://eshghemansaghar.blogfa.com/

سلام
ازت ممنونم ندا
میدونی چیه؟ عشق من مثل یه آتیش تو یه جنگل میمونه که هر چی تو معرض بادو طوفان قرار بگیره شعله ور تر میشه
دوست دارم اونقدر این آتیش شعله ور بشه که همه دنیا رو بتونه گرم کنه. هر لحظه که میگذره شعله عشقم بزرگترو بزرگتر میشه. من از اوم اتفاقات ناراحت نیستم. حتی خوشحالم هستم چون فهمیدم که آتیش عشقم بهش خاموش شدنی نیست.موفق باشی . خدا حافظ

سید محمد چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:31 ب.ظ http://bochi.blogfa.com

سلام ندا جون
خوبی عزیزم
چه خبرا؟
مر۳۰ از اینکه به من سر زدی
آپت خیلی خوشگله
فکر میکنم تشنه ام
قبل از اینکه التماس کنم
یک لیوان مهربانی برایم بیاور
موفق باشی
فعلاْ
بدرود

مهدی چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:09 ب.ظ http://www.djostovar69.blogfa.com

سلام
خوبی عزیزم
وب خیلی قشنگی داشتی
به منم یه سر بزن
مطالبتم قشنگ بود
فقط ببخشیدا اگه میشه قالب تونو عوض کنید
حتما بیا یه سری بزن
بای

مهدی چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:09 ب.ظ http://www.djostovar69.blogfa.com

[گل][گل][گل][گل]
[قلب][قلب]
[گل][گل][گل][گل]
[قلب][قلب]
[گل][گل][گل][گل]
[بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه]
[خجالت][خجالت][خجالت][خجالت][خجالت][خجالت]
[بدرود][خجالت]

[ بدون نام ] چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:49 ب.ظ

سلام ممنون که میای به من سر میزنی ندای من چشم مینویسم و برای تو مینویسم و بخاطر تو

دو چیز را دوست دارم یکی تو و یکی گل گل را برای تو و اما تو را برای خودم

حسین چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:54 ب.ظ http://www.loveyou118.blogfa.com

بازم بیا پیشم انم من نوشتم که اسم نداره

علیرضا چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:05 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

کاش می تونستی حال امروزم و ببینی کاش می تونستی

کاش می تونستی ببینی دلی که داره گریه میکنه اشک در نمیاد

ولی دلم فقط خون خون

یه یادگاری میزارم توی این دیوارها

دیوارهایی که هیشکس نمی فهمد

یادگار میزارم خون رگهایم را تا اگر فردایا روز دیگر مردم بدانید

این ها کشتنم


برو و بگرد عین داستان من

دستت درد نکنه واقعا ممنون

سامان چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:09 ب.ظ http://eshgegomgashte.blogfa.com

سلام ندا جون .
مرسی از اینکه بهم سر زدی ممنون . عزیزم پس چرا نظرتو در مورد تبادل لینک بهم نگفتی منظر جوابتم هاااااااااااا

ماهک چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:29 ب.ظ http://baroon77.blogfa.com

تو بوی کدامین بهار را می دادی قلب مهربانت را که هزاران رنج درآن بود از من گرفتند .بهار وجودت را باور نداشتم بهاری که غم انگیز تر است از هزاران خزان آخر تو خود بهار بودی اما رفتی وخورشید خانه ی من برای ابد به غروب نشست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد