فکر میکنی دلم تنگ نمی شود؟
فکر میکنی صدایت اگر نوازشگر دل بی تابم نباشد
و موسیقی مهربانیت بر طپشهای قلبم رهبری نکند
آرام و قراری دارم؟
فکر میکنی اهمیتی دارد...
روباه و پلنگ و گرگ، از جنس شقایق باشند
یا از جنس خنجرهای فرصت طلب روزگار؟
فکر میکنی بنفشه ها شبها
به جای خالی آفتاب از ماه نور می خرند؟
و گلبرگهایشان را به عشوه می گشایند؟
فکر میکنی از جنس بُرنده ی خیانتم
یا مثل لطافت پارچهء ابریشمی فریبکار؟
فکر میکنم تشنه ام
قبل از اینکه التماس کنم
یک لیوان مهربانی برایم بیاور ...
فکر میکنی عشق هم مثل عطش می ماند؟
که با جرعه های عشقت؛ اگر سیرابم کنی
دیگر محبت را ننوشم؟
که اگر چنین بیندیشی ؛به واقع باخته ای
و کلام آخر اینکه ؛عزیز جان و دل...
قلبم مجاور نفس هایت می تپد؛ هستی من ؛ بودنت ضامن زندگی من است .همین
گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا
زندگانی بخشد
چشمهای تو به من می بخشد
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
Eshgh chist? Soe tafahome beine 2 ahmagh ke ba 1 bebakhshid tamom mishe
سلام ندا جان
خیلی باحاله. خوشم اومد. در ضمن اگه فکر نکنی که من خبیسم قالب جدیدت هم قشنگه. البته فکر نکن که من خبیسم. مطمئن باش که هستم.
خوش باشی
خداحافظ
بازم سلام.
آخه سلام سلامتی میاره. یه سوال داشتم
این شعرا رو ناز کجا میاری؟
راستش من زیاد شعر می گم.البته شعر که نه چرت و پرت. شاید یه روز همشونو گذاشتم تو وبلاگ. همش از دلتنگی هامن
راستش می ترسم بذارمشون. از این میترسم که بهم بگن دیونه احمق. البته دیونه هستم یعنی شدم ولی هنوز هم بعضی ها فکر می کنن که من عاقلم. ولی نیستم.نمی دونم شاید فکر می کنم که دیونم نمی دونم. هیچکس بهم نمیگه دیونه. همه رو من مثل یه آدمه خیلی عاقل حساب می کنن . ولی بریدم . نمی دونم چی کار کنم. خوش باشی
خداحافظ
سلام نمی دونم چی کار کنم از دست این کامپیوتر. من خودم دیونم بد تر دیونم کرده
این همه میخام نظر بدم ولی نمی شه .من شاید فردا اگه وقت کنم بعده کلاس یه شعر بذارم. البته ماله خودم. البته چندتا از شعرای تو وبلاگم ماله خودمن نمی دونم فهمیدی یا نه. همش دزدی نیستن
بعضی ها رو هم سر به نیست کردم . فردا شب اگه زحمتی نیست یه سر بیا . نظرت رو بهم بگو اگه گذاشته بودم . اگر هم نذاشته بودم برات ارسال میکنم. البته بعدا. همه چی بهم زد حال میزنه. کامپیوتر یه طرف . کلاسام یه طرف. این یه نمونه.ها ها ها . راستش از خوشحالی نمیدونم چی کار کنم. فک کنم خل هم شدم جدیدا. خوش باشی. خدا حافظ
عشق دردناک است چون برای سعادت را میآفریند.
عشق دردناک است، چون دگرگون میکند؛
و من...
دوستت دارم به افقهای پیموده در زیر پاهای آزرده ام
در مسیر گامهای ناپیموده ی وصال به دل نشینی آوای طنین انداز عشق
بر آینه رکودم به سبک بالی خیالی معطر در آسمان عواطف بی کرانم
به شکوه فرجام شیرین فرزانگی در تضاد خواستهای کودکی
که پاکی اش حسرت توبه را در جانم زنده می کند
به سادگی یک کلام می گویمت : دوستت دارم
سلام خوبی تو اومدم سر بزنم دیدم نیستی برگشتم دیدی اپ کردی خوندم دیدم خوشگله حال کردم حالا دارم میرم
عجب...!
"یا از جنس خنجرهای فرصت طلب روزگار"
چرا خنجر...؟
گمان نمی کنم که "خنجر" فرصت طلب باشد...!
یا اینکه به تنهایی چنین صفتی به خود بگیرد...!
این ها مال آدم است...
کسی که می تواند بیندیشد...!
خمجر را اگر روی زمین بگذاری هیچ نیست...
همین!
سلام ندا جان. می دونی چی شد؟
قضیه خودم با عشقمو میگم.دیروز باهاش حرف زدم. یا تمومش می کنم یا بهتر از قبل. آره یکی از این دوتا. این دفعه جدیه جدیه
خوش باشی
خدا حافظ
از اتهام یک گناه ساده می ریزد
آیینه است از یک گناه ساده می ریزد
بر بند رخت خانه شان هر شب گل مهتاب
بر آن قبای راه راه ساده می ریزد
با قوطی کبریت های خالی از دیروز
تا طرحی از یک سرپناه ساده می ریزد
با یک تلنگر می تکد از هر چه هیچاهیچ
خاکستر است از یک دو آه ساده می ریزد
شوقی رها هر شب مرا مثل تبی ولگرد
در یک شب بی وعده گاه ساده می ریزد
سوت قطار کوکی شب خاطراتم را
در خالی یک ایستگاه ساده می ریزد
مثل همان دیروزهای خالی از لبخند
می آید و با یک نگاه ساده می ریزد
گاهی خدا گاهی تب یک خواب رنگارنگ
از آن نگاه گاه گاه ساده می ریزد
من باختم سارا چرا غم سایه ی خود را
هر شب در آن چشم سیاه ساده می ریزد
مهتاب شطرنجی چرا دلتنگی خود را
بر قلعه بان این سپاه ساده می ریزد
زندانی شبها منم یا تو که در چشمت
هرشب خدا یک خوشه ماه ساده می ریزد؟
***
با یک تلنگر می تکد از هر چه هیچاهیچ
خاکسترش از یک دو آه ساده می ریزد
چیزی نمی گوید ولی از هرم آوازش
پوران بنان گلپا الهه ساده می ریزد
مثل همان دیروز های خالی از لبخند
اینگونه با یک اشتباه ساده می ریزد
اینگونه آری در شبیخون خزانی زرد
از برگ برگ یک گناه ساده می ریزد
ندای عزیزم عالی بود.قلمم به زیبایی و پر محتوایی قلم تو نیست عزیز فقط خواستم عرض ادبی کنم
سفر کردم به شهر بی ستاره
که گفتم شاید اونجا غم نباره
ولی دیدم که غم انقدر زیاده
که هرجا پا بذاری غم بباره
در این هیاهوی مبهم اشیا صدای گنگی بر می خیزد و ترنمی دوباره آهنگ رفتن را برایم می نوازد .
چشمها را باید بست ....
نه عزیز !!
چشمها را باید کشت ، مغزها را هم باید کشت و خود را نیز ....
نمی دانم این همه شکاف میان انسانیت و ابدیت با کدام نوشداروی خیالی پر خواهد شد .
آب را باید گل کرد !!!!
حتی همین آب صاف و ساده هم معصومیت خودش را از دست داده است.
خود ندانم چه خطایی کردم
که زمن رشته الفت بگسست
در دلش جایی اگر بود مرا
پس چرا دیده ز دیدارم بست
گفتم از دیده چو دورش سازم
بیگمان زودتر از دل برود
مرگ باید که مرا دریابد
ورنه دردیست که مشکل برود
در ببندید و بگویید که من جز او از همه کس بگسستم
کس اگر گفت چرا؟باکم نیست
فاش گویید که عاشق هستم
قاصدی آمد اگر از ره دور
زود پرسید که پیغام از کیست
گر از اونیست، بگویید ان زن
دیر گاهیست،در این منزل نیست
مرسی از اینکه انقدر به من لطف دارید
راستی قالب جدبد مبارک
گوزوم یولدا گالدی گالدی آی گوزل
پاییز اولدی یاز الله اولدو خزل
یولارینا باخا باخا گالدی گوزلریم
سن چاتسین اورییم د کی سوزلریم
سویله سویله
سن بیله نولدو یار
چـاغیــریــرام گـــل
…
هجی کن تا بفهمی که ...
کاش امروز می تونستم بنویسم
اما چشم هایم خود به خود بسته می شود
نمی دانم چه مرگم شده
اگه می نوشتم مطمئن باش حرفهایی بود که هیشکی
نمی تونست منکرش باشه
می تونی دعا گو باشی
بخت یارت بود
جاده خاک است
دل می خواهد تا بدون آب قدم زند
شوق می خواهد تا تشنه نشود
جرعت می خواهد شب را تا صبح ادامه دهی
اگر نداشتی و نداری
علی مگوی
چشمم به کاغذ و قلم است نه این دل بهانه گیر تنهایم .
دارم یاد می گیرم با خاطره بودنت زندگی کنم نه با حس حضور آبی ات تا همیشه تا هروقت که او بخواهد . تا ابد .
دارم یاد می گیرم که بفهمم زندگی چیزی جز شکستها . افتادنها و برخاستن های پی در پی نیست .
نردبان زندگی ام دیگر آنقدر بلند شده که مجبورم پله ها را دوتا یکی کنم ولی انگار از رسیدن .... خبری نیست .
هرچه بالاتر می روم در خاطر دیگران کوچکتر می شوم ولی این اصلا مهم نیست .
هرچه می دوم کمتر می رسم و این هم مهم نیست .
دارم فکر می کنم هنوز چیزی وجود دارد که آنقدر ارزش داشته باشد که بخاطرش اشک بریزم .
اشکی که یک روز به پای تو ریخته شده بود .
اشکی که متعلق به تو بود و نه بی وفایی دوستان سهل انگار و نه این زمانه بی رحم ناماندگار هم اگر می خواستند نمی توانستند درش بیاورند .
شاید خسته باشم این روزها . شاید چیزی یادم نیاید . شاید تمام گذشته و آینده را فراموش کرده باشم
ولی یادم نرفته هنوز ... منتظرم
آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی
تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی
تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
.
بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟
ندا جان شاید به قول تو دارم نیمه خالی لیوان رو میبینم.ولی باور کن من هم خیلی تلاش کردم نیمه پر لیوان را از یاد نبرم.ولی هیچ سودی نداشت جزاینکه محکومه نگاها و نیش خند های دیگران شدم.اره عزیز شاید معصومیت کلا از بین نرفته ولی اینو بدون تر هم به آتش........میسوزه.ندا خستم خسته از این همه نامردی خسته از این همه انسانهای گرگ صفت.ومیترسم که.....................
میدونی چیه عزیز؟شاید من خودم مقصر بودم شاید به قول مامان رک حرف زدنم بلای جونم شده نمیدونم.شاید در نظر دیگران به خاطر اختلاف طبقاتی که من باهاشون دارم برا من محال در موردشون فکر کنم.ولی به همون کسی که اعتقاد دارین من ساغر .....
چی بگم عزیز چی بگم
و در این دیار . . .
تنهاترین واژه من ام . . .
که گاهی . . .
حتی مرگ هم اونو از یاد می بره . . .
سلام !
خوفی ؟چی کار می کنی ؟
یاد روزهای عید و قبل از عید افتادم....
یادته ؟
چه روزهای خوبی بود
~~~
فکر میکنم تشنه ام
قبل از اینکه التماس کنم
یک لیوان مهربانی برایم بیاور ...
~~~
اینو خیلی پسندیدم شد شاه بیت من !
در مورد قالب :
سعی می کنم هر چه زودتر بسازمش البته اگه خوشت بیاد از سلیقم !
موفق باشی
قربانت
فعلا...
--------------- یا حق !---------
میدونی چیه...؟؟
من به یه نتیجه ای رسیدم...!
آن هم اینکه...
بعضی ها واقعاْ ارزش و درک ع ش ق
را ندارند...!!
میدونی آدما بین« الف» تا «ی» قرار دارند.بعضی ها مثل «ب» برات می میرند، مثل « د» دوستت دارند، مثل« ع»عاشقت میشوند،مثل «م» منتظر می مونند تا یک روز مثل «ی» یارت بشن
ندا جون تو وبت رد دل دیدم منم دلم پر از درددل هست اما کسی نیست گوش بده تو گفتی وب رو ا پ کنم اگه مایلی درد دل هر دو تامونو بنویسم فدای تو حسین دل شکسته
منتظرمممممممممممممممممممم
سلام ندا جان
اولین باره بهت سر میزنم
دوست دارم پیشم بیای
بیشتر باهات آشنا شم
ببینم
با تبادل لینک موافقی یا نه؟
مرا می بینی و در دم زیادت میکنی دردم
تورا می بینم و میلم زیادت می شود هر دم
به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری
به درمانم نمی کوشی؛ نمی دانی مگر دردم ؟؟!!
نه راه است این که بنشانی مرا بر خاک و بگذاری
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گِردم
فرو رفت از غم عشقت دمم دم می دمی تاکی
دمار از من برآوردی نمی گویی برآوردم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می جستم
رخت می دیدم و جامی هلالی باز می خوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش می باش با حافظ برو گو خصم جان می ده
چو گرمی از تو می بینم چه باک از خصم دم سردم
سلام ندا جان. نوشتت خیلی باحاله .
ازت ممنونم. خوش باشی. خدا نگهدار
خواهش می کنم ندا جان. یکی از چرتو پرتای خودمو گذاشتم. منتظرتم. خدا حافظ
بازم سلام . فقط از نوشتن ناامیدم نکنیا. خوش باشی. خدا حافظ
بازم سلام ندا جان یه مساله داشتم اونم این بود اگه یه نفر یه سوال داشته باشه و نخاد بقیه بدونن چی کار باید بکنه؟
خوش باشی. خداحافظ
سلام ندا بابا قبلا یه احوالی ازمون می پرسیدی چی شد
قالب نو مبارک.
به منم سر بزن
بای
سلام
زیبا و دلنشین بود
منتظر آپ مجدد شما هستم
اووووووووووووو
باباای ول
قالب عوض میکنی
تبریک
شعرت هم خوندم
عالی مثل همیشه
من هم به روزم
نمیای ؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
از نظرات زیبای شما متشکرم
متن امروز شما هم مثل همیشه سرشار از احساس و ادبیات قوی شما بود
خیلی خوبه
قالب جدیدتون رو هم تبریک می گم
تنوع خوب و لازمی بود.
به امید دیدار
یا علی
اما اینبار مینویسم برای تو , برای لبخندی نو
برایت مینویسم ,مینوسم که بخوانی تا بدانی: در زندگی ام فقط تو را دارم
که بخوانی تا بدانی
تنها چیزی که سرکشی ام را آرامش می بخشد فقط تویی
که بخوانی تا بدانی
برایم همچون آب برای گل
برایت مینویسم که بخوانی و بدانی
من هرگز کسی را که با سختی دیگران در کنارش به آرامش رسیده ام آسان از دست نخواهم داد
مینویسم تا بدانی
وقتی آمدی پاییز بود
با آمدنت پاییز را بهار کردی
زندگی احساس من نه پاییز را داشته است و نه زمستان را
نگذار پاییز بیاید و ماندگار شود
نگذار زمستان بیاید و بهار گریزان شود و باز هم پاییز بماند
تو را به دل بهاریت قسم
بمان و فصل ها را بهم نریز
سلام
چه شلوغ بازاریه !!!
به زور خودم رو جا دادم !!!
خوشحالم که اینقدر سرت شلوغه
مطلب زیبا و خوندنی بود عین کامنتت
آپ شدی خبرم کن
ممنونم
سلام ندا جان . ازت ممنونم به خاطر امیدی که بهم دادی ولی باید قبول کرد که یه مرده زنده نمیشه. باید قبول کرد یا نباید عاشق شد یا اگه عاشق شدی باید خطر کنی. باید تا آخرش وایسی حتی اگه اون تو رو بازی داده باشه یا نه. اینا به نظرم مهم نیستن. به نظر من مهم اینه که من یه عاشق بودمو هستم. اگه اون منو نخاد یا من لیاقتشو نداشتم یا اون لیاقت منو. اینا همش هستن. بعد اون یه یه نخ و سوزن می خرمو این دلمو می دوزم. تا به کسی غیر اون دل نبندم. راستی ندا جون اون متنی که فرستاده بودی خیلی قشنگ بود. کلی باهاش حال کردم. ازت به خاطر همه چی ممنونم. راستی جواب منو ندادی. اگه آفاتو نگاه نکردی بی زحمت یه نگاه بنداز. بعد بهم بگو. ازت ممنونم. خوش باشی. خداحافظ
سلام
۱- عصبانی به خاطر اینکه واقعا مایع ننگه که نتونی ترکی بخونی
۲- ناسلامتی یه اصلیتی یه ملیتی گفتن
۳- این همه خواب واسم دیدی حالا اون کیه که میخوای من و بهش ببخشی ؟ نمی تونه قدر تو واسم عزیز باشه نمی تونه مثل تو واسم عزیز باشه مطمئن باش
۴- این مطلب ترکیم هم بخاطر تو بود چون ناراحتم کردی نمیگم واسه چی تا به خودت رجوع کنی
۵- خیلی بده که این بلاگ اسکای شکلک نداره
۶- باید ترکی رو مثل بل بل بخونی
۷- باید بدونم قلبت واسه چی می تپه یعنی عشق کردم که
بدونم
۸- ندا کیست ؟
۹- میتونه مثل داستان من اون طرفه باشه ؟
۱۰- ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
جواب میخوام هر چه زودتر بهتر
سلام بهترینم
دستان مرا بگیر
حسرت نمیگذارد تو را فراموش کنم میدانی که دوستت دارم
ابر بهاری دیدگانم بر کویر دلم باریدن گرفته دلم برایت تنگ است
دوستت دارم و می خواهم در کنار من بمانی
بگذار این حسرت به واقعیتی تبدیل شود و در کنارت بودن را احساس کنم
ای کاش می توانستی دیدگان شسته شده از اشک مرا ببینی و
دستان مرا در حالی که تو را نشانه رفته اند و
تنها با صدای قلب تو خو گرفته اند را احساس کنی
لحظه لحظه های تنهایی من با تو و به یاد تو پر می شود و
بدان تنها دلیل تو دلیل زنده بودنی
سلام ندا جون
ایول وبلاگ باحالی داری مرسی از این همه زحمتی که واسه ساخت وبلاگ میکشی راستی منم یه کلبه ای واسه خودم دارم اگه سر بزنی خوشحال میشم عزیزم خواهشا نظرتو در مورد تبادل لینک بهم بگو
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند قاب عکس توست اما شیشه ی عمر من است
بوسه بر مویت زن ترسم تارش بشکند تار موی توست اما ریشه ی عمر من است
ندا جون مینویسم فقط بخاطر تو یه چیزی میخوام بگم ولی خجالت میکشم ولی میگم دوستت دارم چون اولین کسی هستی که به من توجه کردی فدای تو حسین دل شکسته
سلام
ازت ممنونم ندا
میدونی چیه؟ عشق من مثل یه آتیش تو یه جنگل میمونه که هر چی تو معرض بادو طوفان قرار بگیره شعله ور تر میشه
دوست دارم اونقدر این آتیش شعله ور بشه که همه دنیا رو بتونه گرم کنه. هر لحظه که میگذره شعله عشقم بزرگترو بزرگتر میشه. من از اوم اتفاقات ناراحت نیستم. حتی خوشحالم هستم چون فهمیدم که آتیش عشقم بهش خاموش شدنی نیست.موفق باشی . خدا حافظ
سلام ندا جون
خوبی عزیزم
چه خبرا؟
مر۳۰ از اینکه به من سر زدی
آپت خیلی خوشگله
فکر میکنم تشنه ام
قبل از اینکه التماس کنم
یک لیوان مهربانی برایم بیاور
موفق باشی
فعلاْ
بدرود
سلام
خوبی عزیزم
وب خیلی قشنگی داشتی
به منم یه سر بزن
مطالبتم قشنگ بود
فقط ببخشیدا اگه میشه قالب تونو عوض کنید
حتما بیا یه سری بزن
بای
[گل][گل][گل][گل]
[قلب][قلب]
[گل][گل][گل][گل]
[قلب][قلب]
[گل][گل][گل][گل]
[بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه]
[خجالت][خجالت][خجالت][خجالت][خجالت][خجالت]
[بدرود][خجالت]
سلام ممنون که میای به من سر میزنی ندای من چشم مینویسم و برای تو مینویسم و بخاطر تو
دو چیز را دوست دارم یکی تو و یکی گل گل را برای تو و اما تو را برای خودم
بازم بیا پیشم انم من نوشتم که اسم نداره
کاش می تونستی حال امروزم و ببینی کاش می تونستی
کاش می تونستی ببینی دلی که داره گریه میکنه اشک در نمیاد
ولی دلم فقط خون خون
یه یادگاری میزارم توی این دیوارها
دیوارهایی که هیشکس نمی فهمد
یادگار میزارم خون رگهایم را تا اگر فردایا روز دیگر مردم بدانید
این ها کشتنم
برو و بگرد عین داستان من
دستت درد نکنه واقعا ممنون
سلام ندا جون .
مرسی از اینکه بهم سر زدی ممنون . عزیزم پس چرا نظرتو در مورد تبادل لینک بهم نگفتی منظر جوابتم هاااااااااااا
تو بوی کدامین بهار را می دادی قلب مهربانت را که هزاران رنج درآن بود از من گرفتند .بهار وجودت را باور نداشتم بهاری که غم انگیز تر است از هزاران خزان آخر تو خود بهار بودی اما رفتی وخورشید خانه ی من برای ابد به غروب نشست.