حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

قلب شکسته...

روزی قلم بدست نشستم کنار دوست

گفتم... بگو تا بنگارم وفای دوست

گفتم بگو... که عشق و وفا هست یا که نیست

گفتم بگو... که لطف و سخی هست یا که نیست

گفتی به خنده بهره چه پرسی که هست و نیست

عشق و وفا و لطف و سخی گوی بهر چیست

لابد در این زمانه همه عاشقند و خوش

لابد یقین شده ست که مجنون فسانه نیست

اینک منم که خسته و تنها چو جغد شوم

ماندم در این خرابه دل بی پناه خویش

روزی منم جوان بدم و عاشق وجسور

حالا ببین آینه ی عبرتم چه سود

گفتی... دگر برای تو اینها بهانه نیست

گفتی... دگر به عشق و وفا هیچ چاره نیست

گفتی قلم بزن ولی از عشق و لطف نه

گفتم چرا... مگر به از این می توان نوشت

از عشق و لطف و مهر مگر می توان گذ شت !

دیگر خموش ماند و به مهتاب خیره شد

خندید و رفت خسته و تنها چو جغد شوم

من ماندم و قلم به دست چه بنویسم از کجا

دیگر بهانه نیست که بنویسم از وفا

دیگر بهانه نیست که بنویسم از سخی

اینک قلم بدست نشستم بدون دوست

شاید دگر در این مقال نوشتن بهانه نیست

چی شد ؟؟؟

نظرات 63 + ارسال نظر
ایمان و عطر یاس چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:35 ق.ظ http://yasesefideashegh.blogfa

سلام ابجی ندا
خوبی؟
دلم بد جور برای یاسمن تنگ شده بد جور
نمیدونم چی میشه
نمیدونم؟
آبجی یه کم از تنبلیت کم کن و آپ کن
یا حق

ورپریده چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:53 ق.ظ http://varparidan.blogfa.com

سلام ندا
خوبی خانومی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بازم یه شعر توپ دیگه ...
خوشحالم که اون شعرو تو هم دوس داری
وقتی واسه اولین بار خوندمش خیلی حال کردم آخه ...
منتظرتم مث همیشه
باییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

مهندس چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:58 ق.ظ http://deldareg84.blogfa.com

سلام ندایییییییییییییییییی
بازم شرمندمون کردی
راستی الان میگم میخوام اپ کنم پس بازم به ما سر بزن
وبلاگت هم باحال بود قررررررررررررربونت

رزا... چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:40 ق.ظ

مرگ من

تلخ نیست

فریاد یست بی صدا

زندگیست بی انتها

می مانم

پرواز را به خاطر می سپارم

و تو را از یاد می برم

و تو راهی دوردستی

و من در نزدیکی

صدایم را می شنوی؟؟

گوش کن

خواهی شنید صدای قلبم را

که با هر ضربه تو را فریاد می کند

من چگونه با این قلب

فرصت بودن را تحمل کنم تو بگو چگونه؟
سلام خوبی عزیزم منتظر آپت هستم
می بوسمت

از تبار درد چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:55 ب.ظ http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

سلام ندا
خوبی ؟ بازم اومدم کافی نت
نمی دونم چی باعث میشه هر وقت بیام کافی نت اولین کاری که می کنم اینه که میام پیشه تو .....
شاید مرامت ..

علی چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:39 ب.ظ http://www.westlife65.mihanblog.com/

سلام ندا جان.خوبی عزیز؟
چه خبرا؟خوش میگذره؟
خانواده محترم خوبن؟
امیدوارم شاد و سلامت باشی.
ندا جان این روزا کم سعادتی نصیب من شده و به هیچ وجه نمی تونم آپهات رو بخونم.نمیدونم چرا فونت مشکل داره.
اینم از شانس منه.

علی چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:41 ب.ظ http://www.westlife65.mihanblog.com/

حالا یکم خرابکاری کنم شاید درست بشه.
مثل اینکه درست شد.
خدا رو شکر.
من برم بخونم وبیام.

علی چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:45 ب.ظ http://www.westlife65.mihanblog.com/

ایول ندا جان.
خیلی توپ بودن.
۲تا از آپهات رو خوندم.
انشالله بازم مزاحم میشم.
مواظب خودت باشی.به امید دیدار
شاد باشی.

علی چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:47 ب.ظ http://www.westlife65.mihanblog.com/

راستی ندا جان اگه یکم از شعر اون آهنگ هائی رو که میزاری برای دانلود بنویسی خیلی خوبه.
شاد باشی.

باران پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:00 ق.ظ http://www.aranbaran.blogfa.com

سلام نداجون
خوبی عزیز
میبینم که هنوز آپ نکردی
ولی من آپم خواستی بیا
نظر یادت نره
باران

TaNzAd پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:49 ق.ظ http://TaNzAd.blogfa.com

آنچه را که هست، ببینید...
منتظرم...

یه دوست مرده پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:07 ق.ظ

ز آن نامه ای که دادی و زان شکوه های تلخ
تا نیمه شب بیاد تو چشمم نخفته است
ای مایه امید من ای تکیه گاه دور
هرگز مرنج از آنچه به شعرم نهفته است
شاید نبوده قدرت
آنم که در سکوت
احساس قلب کوچک خود را نهان کنم
بگذار تا ترانه من رازگو شود
بگذار آنچه را که نهفتم عیان کنم
تا بر گذشته مینگرم

احسان شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:39 ب.ظ http://lifestories.blogfa.com

آخیششششششششششش خانم من هر کاری می کردم پست بالات نظراتش کامل باز نمی شد اومدم اینجا نوشتم .
برای پست بالا یه شعر از گوگوش برات می گم :
آدما از آدما زود سیر می شن . . . آدما از عشق هم دلگیر می شن
آدما ، آدم تنها می ذارن . . . . . . . حتما گوشش کن من تا مرز گریه با این شعر می رم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد