چه لحظه شیرینی است شنیدن حرف دل و چه آرامش بخش است آن هنگام.
آن هنگام که عشق خشت اول را می نهد.
خشت اول را می نهد تا نشانی باشد برای امروز و تکیه گاهی برای فردا.
برای فردایی که می آید وهیچ یک را از آن گریزی نیست.
فردایی که امروزت آن را می سازد. فردایی که دلهایی در حسرت آمدنش می سوزند.
چه زیبا می شود آن بنا و زیباتر زمانی که ....
خشت هایش همراه با یاد تنها محبوب شکل گرفته باشد.
چه زیبا می شود آن بنا و زیباتر زمانی که به لرزه درآید...
چرا که " تنها بنایی که اگر به لرزه درآید ، محکم تر میشود دل است "
کاش می شد فریاد زد: هان ای کسی که در غرفه هایی که عشق را به حراج گذاشته اند
دلت را محک می زنی، ارزانش مفروش
ارزش و بهای دل بالاتر از این است که به نگاهی آلوده سازیش نگاهی که از روی هوس باشد
که اگر چنین باشد سخت مغبون گشته ای
مرا لحظه ای تنها مگذار
مرا از زره نوازشت رویین تن کن.
من به ظلمت گردن نمی نهم
جهان را همه در پیراهن کوچک روشنت خلاصه کرده ام
و دیگر به جانب آنان
باز نمی گردم!
............
+ این عکس رو یه خورده جمع و جور تر کنی قشنگ تر میشه!
++ چرا که " تنها بنایی که اگر به لرزه درآید ، محکم تر میشود دل است "
:))
شعر هم از استاد شاملو بود
:)
باید بدانیم
هر هوسی یک روز نابود شدنیست
ای عاشق / باید بسوزی و بسازی و بدون او هم با پاکی دل و احساس عارفانه و عاشقانه
زندگی کنی
و هر کسی را در دل جای ندهی که اصلیترین (خدا) فراموش شود
برای نوشتن هیچی ندارم...............
زنده باد
سلام ندا جونم
در مورد کامنتت تو بلاگم !
منم ایرانم رو دوس دارم !!
ایران خودم
نه ایرانی که واسم ساختن یا به عبارتی به گه کشیدن
این ایران ماها نیس
چرا ماها باید عوض شیم
این یعنی زور
یعنی زووووووورر
تو میخوای زورو قبول کنی خوب قبول کن !
و سکوت !
+ از ما بیشتر بر نمی آد !
در مور آپت خیلی خوشم اومد !
بوس بوسسسسسسس
جای تاسف داره که توی این دور و زمونه ، خیلی ها هوس رو با عشق اشتباه میگیرن ! اما میان این دو ، تفاوت از زمین تا آسمان است ! هوس ، جزئی از عشقه ! نه همه اون
...
می بینم که عکس رو کلا عوض کردی !!
و اما من که هنوز و همچنان در راهم
آنقدر خواهم رفت آنقدر خواهم گشت
تا که در آینه ی خویش به تالار رسم
دور را بشکافم دنیا را باز یابم
بعد از آن احساس را از خود گلبرگ جویم
مثل آن نان که در سفری ما بوی خوش گندم خواهد داشت
مثل آن نهر که در زلالی خود را جاری ست
دوستان خوش خبرم
آنقدر عشق آنقدر سبز آنقدر لمس آنقدر خوشبو
که همانند گل یاسم من
من نگفتم که در انبوه خودم من یک سبدم
آنقدر حس آنقدر قرمز آنقدر صبح آنقدر باز
که در آن دور که در آن آبادی
من به دنبال کسی هستم
که مرا را از همه کس پر وصل ست
آنچنان وصل
چون نسیم وصل
فعلاااا
تنها اتشی ست که تور ا می سازد بی انکه بسوزاند
...
کم پیدا ؟؟
+ !!
هیچ میدانی چرا صدفکر وراه وصدنظر
همت مسعود وعشق کوهکن گم کرده ایم
چرا؟؟؟؟؟؟
ما درس و مقش داشتیم شما چرا اینقدر بی عاطفه در اومدی؟
نا پیدا
ااااااااااااااا من کجام ؟ حذفم کردی ... مبارکه ... نبودنم
ناپیدایی نا پیدا...
گویی ستاره ی دنباله دار است...
هر ۷۵ سال بعد تشریف میارد...
برای پری چیزایی نوشتم...
اگه بخوانی باغ میشوم...
بای
این بالایی چی بود ندا؟
اگر سکوت ِ این گستره ی بی ستاره مجالی دهد،
می خواهم بگویم :
سلام!
خیلی وقته مگه نه ؟
چه زیبا........
تشبیه جالبی بود..خشت و عشق!!..:)
واقعا همینطوریه..به نظرم اگه این بنا با خشت های عشقی چیده بشه هیچ طوفانی نمی تونه اونو خراب کنه و آرامشو از اهالی اون خونه بگیره!! :)
ننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
اگر سکوت ِ این گستره ی بی ستاره مجالی دهد،
می خواهم بگویم :
سلام!
اگر دلواپسی ِ آن همه ترانه ی بی تعبیر مهلتی دهد،
می خواهم از بی پناهی ِ پروانه ها برایت بگویم!
اما گوئی تو نیستی که بدانی ...
سلام
بچه
بارها و بارها با خودت تکرار می کنی که وقتی که دیدیش آروم و عادی برخورد کنی. با خودت مثل مشق شب تکرار می کنی که وقتی که اومد با یه لبخند همیشگی باهاش برخورد کنی ، اما با تمام تمرین ها و تکرار ها وقتی که باهاش برخورد می کنی مثل مجسمه فقط نگاهش می کنی ، یه نگاه سرد و بی تفاوت و به جای جواب سلام مثل آدمای بی تفاوت سرت رو تکون میدی.................................
برخاک بخواب نازنین تختی نیست
آواره شدن حکایت سختی نیست
ازپا کی اشکهای خودفهمیدم
لبخند همیشه رازخوشبختی نیست
سلام ندا جون
خوب و خوشی ایشالا
مرسی واسه اینکه اومدی و سر زدی
می دونم شاید تو هم مثه خودم گرفتاری داشتی ولی از این به بعد منتظرماااااااااااااااااا
تا دوباره ...
سلامم ندا خانومی عزیزم:
بابت تاخیرم ازت عذر می خوام..
مامان میدونن که من چقدر کار دارم...
بازم ببخشید..
چه قدر زیبا نوشتی ندا جون..
تشبیهات خیلی زیبایی بود...
اگر این که تو گفتی باشیم خیلی خوب میشه ولی حیف که ما انسانها همیشه همه چی رو خراب می کنیم.. حتی عشق رو..
فدای تو...
بوووس..
آسمانم بی ستاره است نگو نه-ـــــــ
کمی هم به وبلاگ خودتان سر بزنید بد نمی شود !!
+ اعضای هیئن مدیره ی وبلاگ حکایت های من !!!
خبر جدایی از تو ذره ذره به من میرسد
خبر جدایی از تو یک باره به .....
..... سعید .
کنکور ؟؟ ؟؟
نیستی/
سلام ندا.
خوبی.
وقت کردی یه سر بزن.
مجله جوانان امروز 17 تیر و مجله اطلاعات هفتگی 26 تیر شعر ازم چاپ کردن بگیر بخون
ما زیر نور خاموش شده ی اتاقی سرد
روحمان را به هم پیوند زدیم
گویی شیره ی عشق وجود یکدیگر را با تمام وجود حس می کردیم
و من خالی تر از همیشه به چشمان تو می نگریستم
گرمای خون درون رگ های آبیت را حس می کردم
و من هر لحظه سیراب تر می شدم
و می نوشیدم و می مکیدم شیره ی شیرین عشق وجودت را
ما در میان شک و تردید کسانی که می گریستند روحمان را به هم پیوند زدیم
انگار به دنیای دیگری تعلق داریم
چشم هایم را بستم و به هیچ چیز فکر نکردم
انگار جز تو هیچ چیز را نمی دیدم و حس نمی کردم
تو و آن طعم جادویی را
ما شکستیم
ما خرد شدیم
ما ذوب شدیم
ما دوباره شروع کردیم
ما جریان پیدا کردیم
در کتاب ها...در قلب ها...در شعرها...
ما یکدیگر را بوسیدیم
ما دست یکدیگر را فشردیم
ما در آغوش یکدیگر گریستیم و ذرات تلخ غم را در خود حل کردیم
ما....ما زیر نور خاموش شده ی اتاقی سرد روحمان را به هم پیوند زدیم...
سلام و دیگر هیچ
می گفتند بهونه ایی هست که از درون هر انسانی خیزش کرده و به اسمی دنبالش می گردد
بیشتر آن را عشق نام نهادند ولی در زمین چیزی به نام پاکی دیده نشد
هر چه به پیوند رسید
دیگر باید با شهوت آمیخته شود و این کنجگیری دل بود که باز بعد آن همه حسرت باید باز حسرت بر گزیند
آره بچه
اینطوری
سلام نی نی
خوبی؟
راستی ندا یه چیزی بگم نخندیا...
من تا امروز به اون یکی وب نظر میدادم
الان متوجه شدم
راستی نوشته هات مث همیشه محشرن
وقت کردی دفتر منم ورق بزن
سلام
همانطور که اطلاع دارید برای افزایش بیننده سایت یا وبلاگمان،موتورهای جستجو خیلی مهم هستند. و یکی از روشهای فوق العاده مهم و از همه جالبتر رایگان افزایش امتیاز در موتورهای جستجو ، تبادل لینک بین سایتها و وبلاگهاست.
سایت محور مشتاق تبادل لینک با شماست.
به همین منظور شما می توانید با ثبت لینکتان درhttp://www.mehvar.com/link/register.aspx بطور کاملا رایگان از این مزیت استفاده کنید. همچنین خواهشمندیم متقابلا لینک http://www.mehvar.com
را درسایت یا وبلاگ خود با یکی از عنوانهای :
سایت نیازمندیها
نیازمندیها
آگهی رایگان
فروشگاه اینترنتی
حراجی اینترنتی
لینکستان
قرار دهید. بدون اینکه اجباری در ثبت لینک ما داشته باشید در اولین فرصت و در سریعترن زمان لینکهای ثبت شده را تایید وارادتمان را کامل می کنیم.
از روزگار و اینهمه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
بیزارم از ستاره و آزرده ام زماه
امشب دگر زهرچه و هرکار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
از دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت با تو هستم ولی نبود
از خود ناشکیبم و بیمار خسته ام
آزرده سوی خانه تن خسته میکشم
آه کزان حصار دل آزار خسته ام
راستی بالایی من بودماااااااااا
مبارک باشد
می دانم!
تمام اهالی این حوالی
گهگاه عاشق می شوند!
اما شمار ِ آنهایی که عاشق می مانند،
از انگشتان ِ دست هم بیشتر نیست!
کجایی ندا ؟
سلام عزیزم خوبی؟
چی کار کردی؟همون صداقتو میگم.
راستی یه آنگ با حال گذاشتم توو وب
بیا نظر تو بده.
میبینمت.
بوووووووووووووووووس
سلام ...
خوبی عزیز
باز هم ارزو بارانی ...
نوشته از....
قرار نبود.....
منتظر حضور دوباره شما هستم در کلبه حقیرانه خود
قرار نبود... از آینه بگویم، سکوت کنی
از یک شب بی ستاره بگویم و تو ستاره بباری
انگار که از نگاه خسته ام می خوانی که جای پای فرشته های زمین، چقدر خاکی ام کرده است.
قرار نبود دل به تلاطم بیفتد و تو آرام با موج های خاطراتت بر صخره های ذهن من بکوبی
قرار نبود... سهم تو از آن همه درد فقط سکوت
قرار نبود هر چه قرار نیست باشد.
قرار نبود قراری باشد که قرار نیست
(اپ کردین خبر کنید)
هر شب به خواب دارم می بینمت تو اما
یک شب نمی توانی با یاد من بخوابی
با یاد تو چه زیباست در دور دستهایش
تنگ غروب دریا تلفیق زرد و آبی
با موی لخت و تیره چشم خمار و خیره
تلفیقی از دو چیزی آبادی و خرابی
............ سعید.
موفق و شاد باشی.
تو را به جای تمام کسانیکه نشاخته ام دوست می دارم
تو را به جای تمام روزگارانیکه نمی زیسته ام دوست می دارم
دوباره بیا....
تنها بنایی که به لرزه در می آید محکم می شود دل است !
+چه جالب !
وبلاگ گرم و صمیمی بود.
خوشحال میشم به ما هم سر بزنید
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
سلام دوست عزیز
آپ هستم
خوشحال میشم سر بزنی
سلام
................
خیلی وقته نه منبهت سر زدم و نه توآپ کردی
چرا نمینویسی خانوم؟؟؟
شما که دست به قلمتون عالیه
موفق باشی ندا خانوم
آرزومند آرزوهایتان هستم