حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

دل من...

بسترم صدف خالی یک تنهاییست و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری

چشم من محو جمال مه توست...چشم تو پر ز تنفر و نگاهی گنگ است

دست من پر ز نیازو همه مهر...دست تو سرد و فقط تو خالیست

عاشقت گشتم و جان در ره این عشق دهم... که چه زیبا بود این جان دادن

بازیم دادی و تنها به هوس پیوستی ؟!؟ وقت رفتن به اشارت به نیاز...

گفتمت :گنه این دل بیچاره چه بود؟؟؟ گنه چشم و دل و دست پر از مهر چه بود؟؟

بستری را که برایت صدفی پر دٌر بود ...بین که اینک ...

اشک چشمم شده همبستر این مروارید.

بوی عطر تو هنوزم به فضا می پیچد... عطر یاس و گل نرگس به چه خوش میپیچد

تو بدان که هنوزم که هنوز در این خانه به رویت باز است...

قلب من با دل تو قربتش طولانیست... ولی افسوس دلت با من نیست

نازنینم: گل من... همه زندگیم به فدای رخ توست

با همه جور و جفا من هنوزم مستم...مست یک باده که مدهوش و خرابم کرده

یاد این جمله بیفتادم باز:کاش انسان به جای دیوار یکسره پل می ساخت

پلی از عشق و وفا .. مهر و صفا و معلق همه جای دنیا

نازنینم : جسم من پلی از عشق شود... زیر پایت و تو راحت بگذر

خواه تنها ...خواه با هر که دلت می خواهد

تو فقط لطف کن و وقت گذر گام خود نرم و آهسته گذار...

آخر این صد پاره به جفایی بند است... التماست کنم آرام گذر

آرزویم همه خوشبختی توست...تو فقط خوش باش و....

من... تما شا گر این خوشبختی... آه که چه جان سخنم من

نازنینم :قسمت می دهم این عشق ز من باز نگیر...

یاد تو ... خا طره ات همدم این تنهاییست

تو فقط لطفی کن و به گاهی کوتاه از این پل بگذر...

و من منتظرمممم... همین ما را بس                                       

                      نفس...                     

   

ز دنیایی که مردمانش عصا از کور میدزدند

من از خوش باوری... آنجا محبت جستجو کردم ..........مسخرست نهههههههه؟؟؟؟

نظرات 78 + ارسال نظر
احسان یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:12 ب.ظ

عزیز من وبلاگ من وبلاگ داستان . داستان که شعر نیست که چند خط باشه . من خیلی به زیاد بودن نظرهای زیاد توجه نمی کنم . بیشتر برای من خواندن متن ها مهم . خودم هم می دانم داستان نظرات 50 100 تایی نداره . امید من مراجعه کننده هاست . که برای داستان این خودش یه موفقیت .همین که شما ها میاین برای من امید به کار

امیر یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:34 ب.ظ http://www.yetar.blogsky.com

پس چی شد

علیرضا یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:17 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

با سلام
خوبین؟؟؟؟؟؟
خوشین؟؟؟؟؟؟
ممنون دوست مهربانم که بازم با حضورتان شادم کردی
خیلی گلین
تشکر

مهدی یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:55 ب.ظ http://tavandel.blogfa.com

سلام امید وارم هر جا که هستین موفق باشین
اگه وقت کر دین به منهم سر بزنین
قدر آینه بدانیم در آن لحظه که هست نه در آن لحظه که افتادو شکست

امید وارم همیشه با وقار سر بلند پیروز و شاد باشی به امید دیدار

noneshadow دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:24 ق.ظ http://www.sayeyehich.blogfa.com/

سلام ندای عزیز !
خیلی زیبا می نویسی !خسته نباشی
مخصوصا از شعر قلب شکسته خیلی خوشم آمد !
راستی به من هم سری بزن !
اگر هم موافقی تبادل لینک کنیم خبرم کن ..
یا حق ..!

آرش دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:32 ق.ظ http://ashihackplanet.blogfa.com/

سلام ندا خانوم هر کاری کردم آی دی نداـلپتووون اد نشد این آی دی منه هینو اد کنید همینی که تو قسمت ایمیلم گزاشتم آی دیمم هست بازم سر بهم بزنید من هر شب می آپم خوشحال می شم بازم بیایید اینورا.

ورپریده دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:55 ق.ظ http://varparidan.blogfa.com

سلام ندا جون
خوفی؟؟؟؟؟؟
ایفل تو هم فهمیدی من زیبا هستم... خوشم اومد (چشمک)
راستی این شعرو درچه موردی تقدیم به من کردی
همینجوری یا منظور دار بود (نیشخند)
قربونت ورپریده خل اما گل
بایییییییییییییییییییی

یاسی دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 07:53 ق.ظ

سلام ندا جون
بخدا شرمندتم خیلی بهم لطف داری اما من اره به قول خودت به بقیه سر میزنم اما اینجا نمیام اما باور کن وبت رو با وب بقیه بچه ها باز میکنم اما یا نظرات واسم باز نمیشه یا خود بلاگت نمیدونم شاید همه چی دست به دست هم داده تا بشم یاسی بی معرفت اما بخدا همیشه به یادت هستم میفهمم که اینهمه بهم لطف داری اما شرمنده
بابت اف هم باید بگم بخدا واسه هیچکی اف نمیزارم اصلا دیگه حالو حوصله اف وایدی رو ندارم اونجا رو هم که دیدیدی سوت کور گذاشتم
بحرحال من شرمندت هستم خانمی ناز
به بزرگی خودت ببخش عزیز

شیشه ای می شکند ...
یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکست؟
مادری می گوید...شاید این رفع بلاست
یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی
مثل یک کودک شیطان آمد، شیشه ی پنجره را زود شکست.
کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرورشکست،
عابری خنده کنان می آمد...
تکه ای از آن را بر می داشت...
مرحمی بر دل تنگم می شد...
اما امشب دیدم... هیچ کس هیچ نگفت،
قصه ام را نشنید... از خودم می پرسم
آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟

یه دوست مرده دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:24 ق.ظ

من تو را می خوانم
من تو را می نالم
من تو را می بینم
من تو را می چینم
من ،‌ به تو می بالم
ز نگاهم پیداست
من تو را
می جویم
ندااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
ندااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
نننننننننننندددددددددددددااااااااااااااااااااااااااا
دیوونه شدم دست خودم نیست شرمنده شرمنده به دل نگیر

امیر دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:45 ق.ظ http://www.yetar.blogsky.com

خوبین شما بابام من دوست داشتم به خاطر همون از مال شما کپی کردم باز اگه ناراحتین منو ببخشید با من آشنا میشین منم بچه تبریزم همکار عزیز دوردونم فدات بشم شما که سنتون کمه ولی از من بهتر میتونین حرف بزنین خداحافظ تا روزی که ما باهم آشنا شیم بای امیر خاهان شما

یه دوست مرده دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:57 ق.ظ


گمانم راهی نیست بین من و تو و بهشت
گناه من است که خوبی گاهی میشود زشت
گاهی قلم من سوی قلبت نشانه می رفت
گاهی هم برایت از درد و عشق می نوشت
تو که روح مرا ذره ذره می ربودی
نگاهی می کردی به ذات این بد سرشت
کاشتم و کاشتی و کاشتیم عاشقی را
ندیدی که من بیهوده می کردم این کشت

عزیززز میشه بدونم شما کی هستینننننننننننننننننننن
لطفا خودتونو معرفی کنین
ممنون میشم
مردیم از فضولی
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آرش دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:48 ب.ظ http://ashk-o-boose.blogfa.com

اکنون از ندانستن می گویم
و از حماقت زیبای این جهل
برای نشناخته دوستش داشتن
قسم به دنیایی که می شناختیم
و به حضورهایی که دوباره می توانند معنا شوند

و در زمزمه اند.... شاید ها ..شاید ها ..
و در آرزوی ...داشتن ها ..داشتنها
آری من باز هم از ندانستن می گویم
اکنون
اکنون که که واژه هایم تعریف هایش را دوباره میداند..!!


میدانی ..؟
شاید...این دل گرفته ات
معجزه ای ست
که غروب هایی را می سازد
که در آن می توان گم گشتگی واژگانم را معنا کرد....
میدانی شاید.. این غریبانه ترین شعر هایت
ماوای سرودن بکر ترین لمس شود
((من اکنون در باورهایم سخن می گویم
از شاید بودن و شاید معنا یی برای رسوا شدن..))

از ندانستن سخن بگو ...!!

میدانی..؟
وانگاه که غریبانه ترین حرفها به غربت باختگی خود اعتراف کنند
بدین سان غریبانه ترین لحظه ها هم
می توانندآن وسوسه ی آشنا را بسازند
که در آن مرور هزار باره ی زیباترین غروب ها
عجز نوشتن را
در گم گشتن یک یک واژه ها
که ازان تبلوری ست برای احساس ها
معجزه میداند...!
و
انگاه ست آری.. هنگامه ای که در آن مفهوم ها چیزی جز اکسیر ماندن را
شعر نمی دانند
و تو از هزارمین غروب
بهت ترین واژه را از بیگانگی دستهایی برای شناختن
وسوسه می سازی...

کاتارو دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:48 ب.ظ http://www.kataro.blogfa.com

سلام عزیزم
من آپیدم
در ضمن نوشته هات هم خیلی باحال و خوندنی هستن
فعلا بای

آرش دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:51 ب.ظ http://ashk-o-boose.blogfa.com

ندای عزیزم
شعرت واقععععععععععععععا ...!!
زیبا بود...

احسان دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:13 ب.ظ

اگه یه روز تو و یاس شکسته و من او به وبم نیاین اون روز روزی هست که من دیگه وب کار نمی کنم .

حضرت عشق دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:46 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

سلام.....
فکر می کردم آپ کردن حضرت عشق برات مهم باشه خوش مرام.....
اصلا ازت توقع نداشتم که تو گلریزون حضرت عشق نباشی...
واقعا که.....

امیر دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:50 ب.ظ http://www.loloknat.blogfa.com

سلام عزیز دلم نداجون
امشب اندازه یه قناری حرف واسه گفتن دارم ، حوصله شنیدن داری؟
خواهش می کنم تنهام نذار

noneshadow سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:26 ق.ظ http://sayeyehich.blogfa.com

سلام عزیزم !
ممنون از اظهار لطفت ... روح لطیف شما زیبا می بیند من که کاره ای نیستم ...
تا بعد ..
یا حق ..!

none-shadow سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:48 ق.ظ http://sayeyehich.blogfa.com

از بابت شعر زیبایی که نوشتی هم بسیار بسیار ممنون
لبریز شدم از احساس شما ...
ازین که دعوتم را قبول کردید و قدم رنجه فرمودید متشکرم
یا حق ..!

پدرام سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:08 ق.ظ http://www.p-sh.blogfa.com

سلام خانومی
یه وقت پیشم نیای
بای

محمد سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:30 ب.ظ http://www.faryad2001.blogfa.com

خداوندا،اگر داشتن اسیر داشتنم می کند ندارم کن خداوندا،اگر کاشتن اسیر چیدنم می کند بی کارم کن خداوندا،اگر اندیشه خیانت به یاران بر سرم افتاد بر سر دارم کن.
خداوندا،اگر یک لحظه به غفلتی در افتادم پیش از سقوط هوشیارم کن.
سلام دوست عزیز
اعیاد شعبانیه را به شما وخانواده محترمتون تبریک عرض میکنم
شرمنده یه مدت نبودم
وبلاگت مثل همیشه خیلی قشنگه.
این آپت هم زیباست مثل آپهای قبلیت.
منتظر آپ قشنگت هستم
حتما خبرم کن.
سعادت وسربلندیت را آرزومندم.
سبر باشی وموفق
یا حق

احسان سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:57 ب.ظ

ا پس چرا آپ نمی کنییییییییییییییییییی

مریم سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:27 ب.ظ http://www.hasrateshgh.persianblog.com

سلام خوبی متن زیبایی بود حسرت عشق به روز است و منتظر شما دوست عزیز هستم موفق و پایدار باشید قربانت مریم

امیر چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:42 ق.ظ http://www.loloknat.blogfa.com

سلام ندا جون
واقعا ممنونم که تنهام نذاشتی . امشب آپم و منتظرت که بازم بیای
امیدوارم از زندگی من عبرت بگیری ندا جون

محمد چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:48 ق.ظ http://sahar721.blogfa.com

سلام عجب متن خوبی نوشته بودی به منم یه سری بزن امیدوارم از آهنگ ها لذت ببری

امیر (تبریز) جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:50 ب.ظ http://www.yetar.blogsky.com

سالم عیدت مبارک باشه و همچنین به خانوادتان انش الله صد سال کنار خانواده و در سایه خانوادتان به زندگیت ادامه بدهی انش الله امام زمان(عج)آرزوی هر کسی را بر آورده کنه منم بین آنها قوربونت برم بای

بادکنک پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:04 ب.ظ http://badkonakdivoneh.blogfa.cm

سلام واقعا وب قشنگی دارید
به امید دیدار

افروز شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:24 ق.ظ http://afruz.blogfa.com

خیلی عالی بود .

ممنون از حضور سبزت

من به روزم

منتظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد