دَم غنیمت دان که دنیا یک دم است زندگی هر لحظه اش یک ماتم است
چون شدم در گیر این ضرب و زمان با یدم باشم هماره بی مکان
هر رهی یابم غنیمت بایدم هر نفس باید شتابان آمدن
چون دگر فرصت برایم اندک است بگذرم زین راه و تنها آمدم
گفته بودم کودکی را..دوستی را .. عشق را ..دل دادن و زنجیر را
هر چه بود آمد سراغم عشق شیدا گشته ام بی کلامی بی اشارت بین که رسوا گشته ام
آری این دم من شقایق گشته ام عاشق و سر مست مجنون گشته ام
زندگی بی یار لابد هیچ و پوچ دم برایم بی نفس هم هیچ و پوچ
زندگی زیبایی و لطفی اگر دارد مرا با وجود آن یگانه رنگ و بو دارد مرا
پس اگر باید غنیمت دانم این عمر گران ای خدا عاشق نگه دارم که باشم بی مکان
لعبتی بس بی رقیب فقط.....عشق....عشق....عشق...و
رحمتی برای یک عمر که نه.... فقط یک دم .همین بس ما را
سلام....
امیدوارم هرچه زودتر بهش برسی.....عطش تو شعرت داد می زد.....گاهی اوقات نعره می زد
موفق باشی
سلام چه خوبه آدم سال نو رو با دوستایی شروع کنه که اینقدر با احساسن
خیلی از وبت خوشم اومد
اگه خواستی و قابل دونستی که امسال رو با هم باشیم یه سر بیا پیشم قربانت
با ارزوی سالی خوب و خوش
سلام ندا باید ببخشی که این روزا نمی تونم بیام
یه چیزایی شنیدم
اگه می خوای از این سر گردونی در بیای
با خودم صحبت کن نه با کسی که با ای دیم میاد
یه چیزایی هیت که باید بهت بگم
منتظرم.................
با ای دی من چت می کنی زیاد جدی نگیر
سلامم
خوووبی
ممنوونم عزت بابت همه چی
مطلبت خیلی عالی بووود
بای
عشق یعنی
عشق یعنی سکوت لبهایم
عشق یعنی مرگ بیان شاعر
عشق یعنی جستجوی چشمان نوجوانی
عشق یعنی همین یک ، دو قدم تا سکوت
عشق یعنی مفهوم همین ژاله سبز
عشق یعنی قلم برداری
دست را آزاد کنی
و چشمها را بسته
رنگها را در اختیار روحت بگذاری
تا با معنا لمس کند
شاید آسمانی سبز ساخت
خورشیدی آبی
و صخره هایی نرم تر از رویاها
من اگر من باشد
تبسم خدا یعنی عشق
من اگر خود باشم
خشم ابلیس یعنی عشق
من اگر من باشم و برای من عاشق شوم
عشق یعنی همین
عشق یعنی صحبت چلچله ها را سخت ندانی
با گلبرگ شبو دوستانه صحبتی شبانه کنی
عشق یعنی قطرات باران را ببوسی
عشق یعنی زیبا ببینی
که اگر بیننده باشی
نعش هفت سال پوسیده ، یعنی تجسم زیبایی
عشق یعنی همین که هست را ببینی
در همین که هست
همین ، که هست ....
خورشید را ببوسی تا لبهایت زلال شود
شبنم را در آغوش بکشی تا قلبت شعور پیدا کند
ذهنت را با نسیم صبح از غبار فهم ، نا فهم زمانه پاک کنی
عشق یعنی باور کنی
شاید امسال بهار تا زمستان باقی بماند
که اگر خود باشی
عشق یعنی بی انتهایی
وقتی که افق تیر رس چشم تو باشد
راه بی معناست
سلام...
شعر خیلی زیبایی بود.
امیدوارم همیشه شاد و خرم باشی
یا علی
نگریستم به گریستنت گریستم به نگریستنت گریستم و تو نگریستی نگریستم و تو گریستی گریستم تا نگریستی
bloge zibayi dari dosjon..mikhastam age ejaze bedin man blogeton ro link konam..age mishe baram cament bezarid ke mitonam ya na khoshhal misham ke linke zibat to liste man bashe..
salam
rastesho bekhai chand dafe in shero khondam
vali nafahmidam manzoresh chie
mikhastam begam diplom be paiin sohbat kon
inghad ba ma feshar nayar
afarin dokhtare khob
ta bad bye
dosjon mersi ke manam linke khodet kardi..manam shomaro link karadm..
سلام مطالبت واقعا قشنگه
به من هم سر بزن
خوشحال می شم
خداحافظ
سلام...من برگشتم....خوشحال میشم بهم سربزنی...یا زهرا
سلام مرسی به من سر زدی با اجازه وبلاگ شما رو پیوند زدم تو وبلاگم
امیدوارم ناراحت نشده باشید
شاد و پیروز
salam man avalin bare ke be webloget sar mizanam amaaaaaaa دَم غنیمت دان که دنیا یک دم است زندگی هر لحظه اش یک ماتم است
چون شدم در گیر این ضرب و زمان با یدم باشم هماره بی مکان
هر رهی یابم غنیمت بایدم هر نفس باید شتابان آمدن
چون دگر فرصت برایم اندک است بگذرم زین راه و تنها آمدم
گفته بودم کودکی را..دوستی را .. عشق را ..دل دادن و زنجیر را
هر چه بود آمد سراغم عشق شیدا گشته ام بی کلامی بی اشارت بین که رسوا گشته ام
آری این دم من شقایق گشته ام عاشق و سر مست مجنون گشته ام
زندگی بی یار لابد هیچ و پوچ دم برایم بی نفس هم هیچ و پوچ
زندگی زیبایی و لطفی اگر دارد مرا با وجود آن یگانه رنگ و بو دارد مرا
پس اگر باید غنیمت دانم این عمر گران ای خدا عاشق نگه دارم که باشم بی مکان
لعبتی بس بی رقیب فقط.....عشق....عشق....عشق...و
رحمتی برای یک عمر که نه.... فقط یک دم .همین بس ما را
سلام
خووبی
مطلب جالبی بود
به من هم سر بزن آپ هستم
منتظرتم
یـــــــا حـــــق
خدا چیزایی زیبا تر از سلامتی به ما داده دوستس دوست داشتن و دوست داشته شدن
سلام
سلام
سال نو مبارک
ببخشید باید زود تر از این میومدم
بازم میام
فعلا
cheajab
chand ta ham sen-o-sal peida shodan
free downloads only for You
http://ramin-rock.blogsky.com
به زمین میزنی و میشکنی / عاقبت شیشه امیدی را / سخت مغروری می سازی سرد / در دلی اتش جاویدی را / دیدمت وای چه دیداری وای / این چه دیدار دل ازاری بود / بی گمان برده ای از یاد ان عهد / که مرا با تو سرو کاری بود / این چه عشقی است که در دل دارم / من از این عشق چه حاصل دارم / می گریزی ز من و در طلبت / باز هم کوشش باطل دارم / باز لبهای عطش کرده من / عشق سوزان ترا می جوید / می تپد قلبم و با هر تپشی / قصه عشق تو را میگوید