حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت من ...

قصه ی دلتنگی من شد حکایت گوش کن

قصه ی خاموشی من شد روایت گوش کن

قصه گوی خود شدم راوی ندارم بهر خود

   خود حکایت می کنم این قصه را پس گوش کن

روزگاری بود... این دنیا برایم عشق و حال

 سر به سر زیبایی و لطف و صفا و مهرو یار

شب برایم به چه زیبا بود همراه و رفیق

 چون تمام دل خوشی ها بهر من همراه و نیک

پیری آمد گفت با من... تا توانی شاد باش

چون دگر فردا نباشد از برایت عشق و حال

عشق و حال من همه امروز تنهایی و غم

غصه و ماتم شده همراه و دلتنگی و غم

حال اگر آمد سراغم پیر دنیا دیده باز

گویمش لطفی نما... گو راز تنهایی تو باز

بخت و اقبالم سبب شد تا دوباره دیدمش

خواستم با من بگوید راز تنهایی و غم

گفت با من لطف این دنیا سراسر درد و رنج

گفت یاد آور کویری را و یک دنیا عطش

کار دنیا بی شباهت نیست با عشق و عطش

هر زمانی کام تو..... آب گوارایی چشید

دان همه وهم و خیال است و سرابی بیش نیست

پس دگر دنبال همراه و رفیق ره مباش

کار دنیا را به اهل وادی فانی سپار

     این بگفت و مثل رودی جاری و پیوسته رفت

حال من ماندم در این دنیای فانی بی سبب

 به قولی هم : بشین بر لب جوی و گذر عمر ببین

که چه سان می گذرد کند ولی نیک ببین

چه سرابی زیباست چو کویری بی آب و من یک رهگذرهمین

 از این به بعد هر دفعه یه آهنگ توپ میذارم حتما گوش کنین

  دوست دارم

نظرات 56 + ارسال نظر
سید حمید پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:01 ق.ظ

سلام ندا(.........)
خوب هر کس برای کاری که انجام میده دلیلی داره
من فقط میخواستم بدونم تو چند روز از من کوچیکتریهمین
(آخ)نزن به خدا منظوری نداشتم خوب ببخشید خودت گفتی بگو
راستی اگه یه نفر سوالی پرسید وتو خواستی جوابشو بدی و بد وبلاگ نداشت فقط و فقط ایدی یا ایمیل داشت تو چطوری جوابشو میدی (ببخشید سوال کردم همین)
میدونم رودار شدم ببخشید (به کوچیکی خودت ببخش)

سید حمید پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:24 ق.ظ

سلام بابای(چیه مزاحم اینترنتی ندیدی

سید حمید پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:48 ق.ظ http://sedhamid.blogfa.com

تما اونای که این مطلب رو میخوانن برای حمایت از لبنان و حرفای نگفته ی خودتون بیاید به این وبلاگ
برای من نیست برای دل های ماست
منتظره دیدار شما هستم بابای

دل خاکی پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:49 ق.ظ http://ali-tanhaa.blogfa.com

سلام ندا جون

خوبی خوشی سلامتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بابا تو رو جون هر کی دوس داری

تو رو جون دومی

یه کم شعر شاد و طنز بنویس

راستی حجم فایل اهنگی که گذاشتی زیاده نمی شه دانلود کرد البته بیشتر تقصیر خودمه اخه کامی جونم قراضست

خب تنو تن اپ شو

قربونت

فدا

مخلصیم

فعلا

( البته اینا رو دومی نوشته نه اولی )

اولی اینه [ناخوش]

پدرام پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:51 ق.ظ http://www.p-sh.blogfa.com

سلام عزیزم
ممنونم که من برات مهمم
خوبی؟؟؟
نمی دونی چقدر به هم ریختم
پیشم بیا و تنهام نذار
اپ کن دلتنگتم
بای

masoud شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:46 ب.ظ

نمی دانم چرا رفتی؟ نمی دانم چرا شاید خطا کردم وتو، بی آنکه به فکر غربت چشمان من باشی نمی دانم کجا، تاکی، برای چه؟ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد