من در این دنیا خدا حیران شدم یا ناتوان
من در این وادی خدا مجنون شدم یا بی زبان
قلب من جویای عشق است و کجا لب تر کنم
این دل ویران من گوید که با غم سر کنم
گر که باشد سهم من یک عمر تنهایی و غم
پس چرا قلبی نهادی در درون سینه ام
بار الهی سینه ای دارم سرا پا عشق و شور
یار من گمگشته در خود من شدم مدهوش دوست
عشق من... تردید را مهمان قلبش میکند
مانده ام حیران که با مهمان چه می خواهد کند
مشق امشب را گمانم مو به مو از بر کند
این همه تردید را در قلب خود مهمان کند
ترسم از این است مشق وهم را باور کند
گر چنین باشد خدایا من چه با این دل کنم
ضجه های امشبم را با دلی پر خون کنم
اشک چشمم را نثارمقدم دلبر کنم
گویمش جانم فدایت مرهم قلبم تویی
تک سوار وادی عشقم تویی جانم تویی
پس دگر تردید را از قلب خود انداز دور
جای آن همراه من باش وسرا پا عشق و شور
سلام .. مرسی ندا جان از کامنت قشنگت @};-
`*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____****__________****
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***_____________________***
_***_____________________***
__***___________________***
___***_________________***
____*** دختری ازجنس باران ***
______***___________***
________***_______***
__________***___***
____________*****
_____________***
______________*
وبلاگ قشنگی داری
اگه به کلبه بارونی من هم سربزنی خاک قدمهاتو سرمه چشمانم می کنم
موفق وسربلندباشی
سلام ندا
قدیما آپ میکردی یه خبر میدادی ولی الان .......
گناه دارم خوب
.......... سعید .
آغاز دوست داشتن زیباست
گر چه پایان ره ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
سلام ... خیلی زیبا بود ... ما هم آپدیت کردیم خوشحال میشیم بهمون سر بزنین .[لبخند]
آغاز دوست داشتن زیباست
گر چه پایان ره ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
سلام ... خیلی زیبا بود ... ما هم آپدیت کردیم خوشحال میشیم بهمون سر بزنین .[لبخند]
سلام بامعرفت ...دیگه به مام سر نمیزنی؟
دل من باز هوای دگری می طلبد
و اندر آن گرمی گفتار دگر می طلبد
اگر از گفته او ، باز بیابم جانی
من ندانم که ، چه ماند ز نیازم باقی
من ندانم که ، چه ماند ز نیازم باقییییییی
امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم
گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنم
تو رفته ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست
ناچار این پرواز را این بار باور میکنم
یک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من
یه احترام رجعتت من ناز کمتر می کنم
یک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خسته ام
آرام گیر من میروم اما بدان من زنده ام
و
عشق متولد شد
از یک نگاه سرد
از یک دروغ گرم
عشق وسیله ای شد
برای گفتن دوستت دارم سهل تر از نوشیدن شراب
عشق بهانه ای شد
برای به دام انداختن ذهن های خالی
عشق وسیله ای شد
برای کشتن اعتماد خیالی
عشق بهانه ای شد
برای سخره کودکان خاکی
عشق وسیله ای شد
برای فراموشی ...
عشق وسیله ای شد برای تا بینهایت دیوانگی
سلام دوست من
وبلاگ حدیث دل برای مدتی به روزنمی شه
دلیلش روهم خودت بیاببین
امااین به معنی نیست که
من به وب شماسرنمی نزنم وفراموشتان می کنم
پس لطفاهروقت آپ کردید
بنده رادرجریان بگذارید
پایداروسرافرازباشید
یاحق
http://martek.blogfa.com
سلام عزیزم
شعر زیبای تو رو خوندم
به منم سر بزن
موفق باشی
عمر روزای گذشـتـه به درک
مردن عاشق خسته به درک
این سکوت بعد فریاد به درک
آرزو هـا همه بر بـاد بـه درک
نمی بینی یه دل شاد؟به درک
پـرنـده تـو بند یـا آزاد به درک
وقت رفتن هیچ کسی نیست؟به درک
کار ما دلـواپـسی نـیـسـت به درک
همه حرفا پـر تـزویـر بـه درک
هر بلایی پای تقدیر به درک ...
دخترک وبلاگ زیبا منظری داری ..
و جالبناک و رویاییست .
پر , از شور و زیباییست ..
اما حیف ..
زیرا جمله هایت ..
گریه های چشم تنهاییست ..
من اینجا آمدن کردم
به طوری اتفاقی ناک ..
خواندم , خواندنی هارا ..
و دیدم دیدنی هارا ..
و زیبا بود گفتارت ..
و افکارت ..
و پندارت ..
موفق باشی و میمون ! ..
خدا باشد نگهدارت ..
تقدیم به انکه محبتش در خا طرم خاطرش در یادم ویادش در دتم زنده است
زندگی یعنی بخند,هر چه غمگینی...ببخش هر چه مسکینی فراموش کن هر چه که دلگیری... این گونه بودن زیبا ست هر چند اسان نیست......