آدمها خشکند ؛ حقایق تلخند ؛ رویاها شوکران !
جوی های روان تنگ اند و درختان قطور ضعیف!
خورشید گرم است و سوزان؛ ماه بی خیال و فروزان !
من می دانم . تو هم می دانی ؛؛ همه می دانند ؛؛روزگار عجیبی است !
و من به دور از هیاهوی آدمک های دل خوش؛؛ همچنان در خود فرو می روم.
هر چه بیشتر در میانشان می زیم دورتر می شوم و غربیه تر !
آری ؛ معصومیت کودکیهایم گم شده است
طفلکم راست میگفت که....
میچکد؛اشک هایم
به روی ِ پلک های معطر گلدان
نه تو می فهمی ؛ نه آسمان ؛ نه باران
و من نفهمیدم چه تلخ .
دوباره زمان بد قولی کرد تا قلم خیس شود و توان نوشتن نیابد
نوشته هات خوبه ولی نه به زشتی بد
پاینده باشی چون نسیم
بدرود
اما باز هم تو ای حریم پاک و بی آ لایشم!
می خواهم ترکت کنم و هیچ گاه به سوی صفحه های قلم خورده ای که خود بر رویت حک کردم ، باز نگردم .
شاید اینگونه مجبور نباشی دستهای سفیدت را به زیر چکه های دلتنگی ام بگیری
و له شوی و گیسوانم را بر تن لطیفت احساس کنی.
و......
به احترام اشک هایی
که بر گونه هایم
خشک گردید
به احترام بغض هایی
که فرصت باریدن پیدا نکردند
و به احترام
زیبا ترین هدیه خداوند ( عشق )
سکوتی می کنم
به سنگینی فریاد
سلام ابجی
خوبی عزیز
ممنون که خبرم کردی
اپت عالی بود
ولی چرا غم
دوباره واژه سفر را در قاب تنهایی اتاق خاتراتم میخکوب میکنم
سرزمین خشک خاطره یخ زده و فرسوده شده
زندگیم بوی غربت و بی قراری گرفته
رفاقتها پوچ وتو خالیست
وحال کوچ کردن تبلور زندگیست
باید رفت و
به اندازه تمام تنهایی ها
فریاد را
در آغوش کشید
ولی به یک امید زنده هستم
و ان را در فرداها جستجو می کنم
اپ کردم منتظرم باز همراهی ام کن
با امید به فرداها
نظرتو در مورد اپم نگفتی که
(اپ کردی خبر کن)
ستاره گم شد و خورشید سر زد
پرستویی به بام خانه پر زد
در آن صبحم ثفای آرزویی
شب اندیشه را رنگ سحر زد
پرستو باشیم و از دام این خاک
گشایم پر به سوی بام افلاک
ز چشم انداز بی پایان گردون
در آویزم به دنیایی طربناک
پرستو باشم و از بام هستی
بخوانم نغمه های شوق و مستی
سرودی سر کنم با خاطری شاد
سرود عشق و آزادی پرستی
پرستو باشم از بامی به بامی
صفای صبح را گویم سلامی
بهاران را برم هر جا نویدی
جوانان را دهم هر سو پیامی
تو هم روزی اگر پرسی ز حالم
لب بامت ز حال دل بنالم
وگر پروا کنم بر من نگیری
که می ترسم زنی سنگی به بالم
باز پاییز است
باز این دل از غم دیرینه لبریز است
باز می لرزد به خود سر شاخه های بید سرگردان
باز می ریزد فرو بر چهره ام باران
باز رنجورم
خداوندا پریشانم
باز می بینم که بی تابانه گریانم
باز پاییز است
باز این دنیا غم انگیز است
باز پاییز است وهنگام جدایی ها
باز پاییز است ومرگ آشنایی ها
کاش دیواری نبود
حرف، بن بستی نداشت
جای پای زندگی هموار بود
یک نسیم بر سبزه زاران می وزید
جویباران جاری احساس بود
شرم از بالا به پایین می رسید
شور و شوق زیستن پایان نداشت
کاش در سینه بجز پاکی نبود
بغض می گریم، ولی شادم هنوز
ماتم مردن چرا باید کشید
با امید اینک بیا باور کنیم
کاش طرز، زیستن پیدا کنیم
یه روزی کر میکنه این صدا گوش فلکو...
مرگ پروانه سیا پوش میکنه قاصدکو....
اگه ماهی رو تو خاکم بشه جست
آخه آبو مگه میشه دیگه شست؟؟؟؟
سلام ندایی کجایی؟؟؟؟؟؟؟
دلم گرفته خیلی بد جوری
خدایا تو را به خاطر سه چیز سپاس گزارم:
دادن هایت
ندادن هایت
گرفتن هایت
دادن هایت را نعمت
ندادن هایت را رحمت
گرفتن هایت را حکمت
سلام
با عرض پوزش
باید بگویم همه ی نوشته هایت نادرستند
می دونی چرا
چون انسانهایی هستند و اشرف ناز و زیبا و قشنگ
چون انسانهایی هستند که می مانند همان گونه خود دوست دارند
اشخاصی هستند که گلند
کودکند در هر سنینی که باشند
با طراوتند در هر منجلابی که باشند
و مملوء از هر چه در وجودشان است
پس وجودت را نظاره کن
همان گونه که هستی همان گونه هم قضاوت می کنی ؟
امیدوارم نباشی
و
من فکر کنم تو این بار آب و تابش و بیشتر کردی
نه؟
و این را به ذهن بسپار
برو به کار خود ای دوست این چه فریادست
مرا فـتاد دل از ره تو را چه افتادسـت
میان او کـه خدا آفریده اسـت از هیچ
دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست
****((علیرضای قدیم))****
سلام
چطوری ؟؟؟؟؟/
من هم نفهمیدم
ولی دیگر کارمان از تلخی گذشته .......
کاش تلخ بود
دیگر تحملم تمام است .....
.
..
سلام ندایی ندا جونم :)
حقایق که تلخ هستن خیلی هم تلخ ولی اینکه آدمها خشک باشن نسبیه مطلق نیست :| یعنی چی حالا ؟ والا نیدونه ((=
ببین ندا ! من میام تو وبلاگت دچار خود کم بینی میشم آخه همه دوستات شاعرن و شعرهای ملنگ پلنگ برات مینیوینیسن :دی
خودت خوبی ؟
سلام ندای خوب !
خوبی عزیز ؟
مثل همیشه زیبا نوشتی و عمیق . خوندم و خوندمت . نمی دونم چرا غمگینی و نمی دونم چیکار بکنم . فقط می تونم برات دعا کنم تا دل مهربونت آروم بگیره .
مواظب خودت باش مهربون .
یا علی
قیصر هم موندگار شد
سلام من آپم یه سری بزن.
به Email تم یه سر بزن قبول کنی خوشحال میشم.
در این زمانه رسوا
امکان گزینشی نیست آدمی را
مگر ستمگری،خیانت پیشگی یا به زندان بودن و له کردن عواطف آدمی
و نه انتخابی دیگر و چه زجر اور است چنین زیستنی
پیروز
سلام ندا جونم...
ببخش که سر سنگیمک یه کم....
اعصابم به هم ریجته...
تا بعد...
کودکی ها
به خانه می رفت
با کیف
و با کلاهی که بر هوا بود
چیزی دزدیدی ؟
مادرش پرسید
دعوا کردی باز؟
پدرش گفت
و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد
به دنبال آن چیز
که در دل پنهان کرده بود
تنها مادربزرگش دید
گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش
و خندیده بود
گفتم بهار
خنده زد و گفت
ای دریغ
دیگر بهار رفته نمی اید
گفتم پرنده ؟
گفت اینجال پرنده نیست
اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست
گفتم
درون چشم تو دیگر ؟
گفت دیگر نشان ز باده مستی دهنده نیست
اینجا به جز سکوت سکوتی گزنده نیست
سلام
بسیار جالب و با احساس بود . از بذل محبت شما سپاسگزارم .بازم فرصت شد به وبم سر بزنید .
.. کیست یوسف آن دل حق جوی تو --- چون اسیری مانده اندر کوی تو
همواره سبز وتندرست
سلام میلم نرسید بهت؟!
دعوت نامه فرستاده بودم برات.
اگه رسید خبرم کن.
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته
دلم برای هوای آرامش کودکی
برای چاردیواری چادر مادر
برای گریه بر زانوی آخرین پناه جهان گرفته
کجایی ای هوای آرامش
ندا جان منتظرتم .آپ کردم
بی سلام بی خداحافظی میان این و آن یک کلام آن اینکه........
امیدوارم حالت خوب باشه . اومدم تا اینکه ازت تشکر کنم که به وبلاگم سر می زنی و تنهام نمی ذاری . فقط یک چیز... چون من نمی تونم به همه دوستانم که آپدیت می کنند سر بزنم ازت می خوام که هر وقت آپدیت کردی زحمت بکشی و خبرم کنی و اگه قابل بودم بتونم به دوست عزیزی مثل شما سر بزنم .
در ضمن آپ کردم اگه تونستی و سر زدی خیلی خوشحال می شم.
یا حق
دلمان خوش است که می نویسیم و دیگران می خوانند
و عده ای می گویند :
آه چه زیبا!!!!
بعضی اشک می ریزند و بعضی می خندند
دلمان خوش است به لذتهای کوتاه
به دروغهایی که از راست بودن قشنگ ترند
به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند یا عاشقمان شود !!!!!
.
.
.
.
.
باید گذاشت و گذشت
خیلی منتظرم ندا
راستی ندا آهنگ وبلاگت واقعا قشنگه
اگه دلت اومد آهنگشو به کسی قرض بدی من خوشحال میشم اون یه نفر باشم
برات میلمو گذاشتم .
خوشحالم کنی ممنونت میشم
تا دوباره ...
منتظرم
سلام عزیزم
خیلی ممنون که سر زدی .
ببینم اون بنده خدا جرمش چیه میخوای خفش کنی .
همون عکس رو میگم .
دوستار شما حسین
سلام
زیبا بود .
بدرود
سلام ندا جان .ببخشید یه چند وقت نتوستو بیام وبلاگت.شرمنده۰. عکسی که تو این پست گذاشتی عالیه.
سلام
از اینکه خیلی دیر اومدم شرمنده هستم گرفتار یک کاری بودم
روزگاز غریبی است
قلبهاسیاه ، چشمها خشک ، اشکی در کار نیست
که بشوید دل را
اشکهایت چو شبنم ، نشسته بر گلبرگ نگاه ، شمعدانی
آری شمعدانی به تو خواهد گفت که ماه بی خیال نیست بلکه
صبور است .
و نسیم نگران است تا برساند پیام را
صبور باش ، موفق باشی
یا حق
سلام
وب خیلی قشنگی دارید . تبریک میگم .
سیزین سایتینیز چوخ گوزلدی .
تبریکلر . تشکور ادیروم .
بیزیمده وبیمیزه باش ویرون .
سخن هایت سخن ها دارد با ما گنگان!
وبلاگ بسیار جالبی داری منو تحته تاثیر گذاشت لطفا به ولاگ من یه سری بزنید نظرتون منو وشحال می کنه
salam neda joon
alan kheili vaghte ke nayoomadam be weblaget
koli moshkel dashtam ye modat halam bad bood ye modat darsa ke alanam hastan
shayad bavar nakoni vali alan chand
rooze ke aslan nemiam net
hafte badam koli emtehan daram postam kandast kholase
rasty az inke ba horoofe latin vasat nazar midam mazerat mikham akhe in com font farsy nadare vase hamine mibakhshi kholase
matlabe jadideto khoonadam
booye nefrat mide
booye kine mide va shayad ham naomid shodan
nemidoonam
be ghole ye doost har kasy vase khodesh ye bardashty dare
alan kheili vaghte ke az neveshte haye hichkas booye eshgho ehsas nemikonam
nemidoonam chera
khosh bashi neda jan
bebakhshid ke in hame ver zadam
khoda hafez
تو ای ساغر هستی
به کامم ننشستی
ندانم که چه بودی
ندانم که چه هستی
در بزم من شکسته ای
در کام او نشسته ای
نوشی تو بر سنگین دلان
زهری به کام خستگان
من همان اشک سرد آسمانم
نقش دردی به دیوار زمانم
بی سرانجام و بی نام و نشانم
چون غباری به جا از کاروانم
تنها ترین تنها
منم
سر گشته و رسوا منم
آه ای فلک ای آسمان
تا کی ستم بر عاشقان
بشنو تو فریاد مرا
آه ای خدای مهربان
عشق تو خوابی بود و بس
نقش سرابی بود و بس
این آمدن این رفتنم
رنج و عذابی بود و بس
ای فلک بازی چرخ تو نازم
بی گمان آمدم تا که ببازم
ای دریغا که شد چشم سیاهی
قبله گاه منو روی نمازم
از جدا شدن نوشتی روتن زخمی هر برگ
گریه کردم و نوشتم نازنینم یا تو یا مرگ
به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار
تو با خندی نوشتی هم قفس خدا نگهدار
سلام:
امیدوارم حال شما خوب باشه .من با پست دو بیعتی لبخند آپ شدم دوستت دارم این پستم بخونی ونظر تون بگی تا بعد یاحق
سلام ندا جون من آپم.
این دعوت نامه نرسید؟!
سلام
بدون اغراق نوشته هایتان نسبت سن تان فوق العاده است.
من نمی دانم چراباید بیوگرافی مان را از دوستانمان پنهان بداریم. دلیل این موضوع را نمی دانم. اگر شما می دانید به من هم بگید. به هر حال از لطف شما دوست عزیز ممنونم.
سلاممممممممم بامرام
خوبی
واقعا شرمندم.ببخشید نمیدونی این ساغر مخ من قاطی کرده با این نوشته هاش تو وبش.بازم ببخش حق با شماست تسلیم.
سلام بچه
چرا همتون دنبال بچگتون می گردین
یکم بزرگ بشین ببین چه حالی میده
من کنون خالیم از سبزی دشت
از هیاهوی امید
از حلاوت،از هر آنچه به رنگ صدف دریاهاست
از صدای پای شاد آمدن
از نگاه نرم چشمی که پر از رویاهاست...
من کنون خالی ترین جام دنیایم را
می فشارم در دست...
بی امید روزنه
بر دل دیوار تار روبرو:دیوار دل،بیرنگ و دور
بی نصیب از یک صدا
پر شده از آن نهایت خالی یک جستجو...
باز خودم می گویم:باز هم جرات پروازی هست؟
باز هم عشقی هست؟...
سلام.
ممنونم که دعوتنامه ی منو قبول کردی .
سلام طلا . خوشم اومد.
مگر عشق واژه تنهایی نیست ؟ مگر عشق درک غربت نیست؟
مگر عشق در گوشه ای تنها نشستن نیست ؟
مگر عشق در کالبد دیوانگی نیست؟ مگر عشق لال شدن نیست؟
مگر عشق به درون خود ریختن نیست؟ مگر عشق گرداب اتش نیست؟
حیران مانده ام از این عشق مگر چیست که برایش می توان از جان گذشت
ای زیبا پسند که عشق را زیبا پسندیدی ،عشق را کجا باید جست؟
در کوچه سار شب یا در گام های افتاب در دیدار یاور کلام هر کجا که هست
آن را خواهم جست : بین رویاهای هرشب جستجویت می کنم...